*67* فتنهی عالمگیر
درد طاقتسوز دل ناگفته به
غنچهی تنگ دهان نشکفته به
آتش این آه هستیسوز ما
زیر خاکستر بلی بنهفته به
دیدگان را نیست گر الماس اشک
گوهر یکتای غم ناسفته به
راز این سودای هستیسوز ما
در حجاب سینهها بنهفته به
علّت جمعیّت ما تفرقه است
مجمع تفریقیان آشفته به
فتنهی ما یک جهان آشوب بود
فتنه گر عالم نگیرد خفته به
محمّد مستقیمی - راهی