(24) لاف شعر
شبها به یاد روی تو مینوش میکنم
با جام میغم تو فراموش میکنم
شهری به خواب غفلت و من خواب شهر را
با نعرههای هر شبه مغشوش میکنم
بر فرق شیخ ساغر و پیمانه بشکنید
فتوای پیر ماست در گوش میکنم
تا آن که واکنم به جهان چشم و گوش دل
با دل حدیث چشم و بناگوش میکنم
میمیرم از فراق تو روزی هزار بار
شب را ز مرگ خویش سیهپوش میکنم
رفتهاست کاروان بشر وادریغ و من
خواب هزار ساله چو خرگوش میکنم
پشت دوتای من نه ز بار فلک بود
از بار منّتی است که بر دوش میکنم
حالی نهال مهر چو خشکیده در زمین
پس سینه را به کینه همآغوش میکنم
راهی! گزاف مدّعیان کلام را
با لاف شعر یکسره خاموش میکنم
محمّد مستقیمی - راهی