(26) روز حساب
به روز حسابم الهی الهی
به سازم به نامهسیاهی الهی
مرا پشت از عمر بسیار خم نیست
به دوش است بار گناهی الهی
مرا گمرهی جرم ارباب ره بود
که رفتند هریک به راهی الهی
چنان سوخت برق حوادث چنانم
ز خرمن مرا نیست کاهی الهی
کویر است دشت وجود من از اشک
نروید به دشتم گیاهی الهی
مرا از ازل مست کردند خوبان
به جامی ز خمر نگاهی الهی
مرا راه بستند با خیل مژگان
چه سازد تنی با سپاهی الهی
مگر این گنه بود در مسلک ما
نظربازی گاهگاهی الهی
تو بر عاصیان پردهپوشی خدایا
تو بر بیپناهان پناهی الهی
من آن یوسف حسن کردار خود را
چو اخوان فکندم به چاهی الهی
اگر برکشم آه از دل توانم
جهان را بسوزم به آهی الهی
مرا جرم جز عشق و مستی نباشد
بر این ادّعایم گواهی الهی
من آن راهی عاصی روسیاهم
تو بخشنده شاهی الهی الهی
محمّد مستقیمی - راهی