(36) بنازم شست استاد
سزا باشد ببوسم دست استاد
که هستی شد مرا از هست استاد
سر بینا اگر کار خدا بود
دل بینا بود از دست استاد
هم او آموخت عشق و پایبندی
که من عمری شدم پابست استاد
هم او بر قلب من نقش وفا زد
عجب نقشی بنازم شست استاد
به هر فعل عیان پندی نهان داشت
چه در بگسست و در پیوست استاد
مرا پرواز داد از خاک جستم
بود پرواز من از جست استاد
همین یک آرزو در دل که خواهم
نبینم در جهان اشکست استاد
محمّد مستقیمی - راهی