(47) زنجیر عدل
منعما ما را غم بود و نبود سیم نیست
کهنهدستاریست ما را و کم از دیهیم نیست
ملک درویشان و استغنای ایشان را ببین
یک گدا سرتاسر اقطار این اقلیم نیست
گر فراتر از گلیم ماست پای ما مرنج
عیب از ما نیست پا اندازهی جاجیم نیست
هر که نوشد زهر شیرین جفا فرهاد نیست
هر که را در آتش افکندند ابراهیم نیست
عاشقان را ننگ رسوایی بود نام نکو
در حریم بادهنوشان باده را تحریم نیست
زاهدا بر ناامیدانست خوف از رستخیز
در مقام لطف حق امّید هست و بیم نیست
پاکبازانیم پیش ما ز سازش دم مزن
مکتب ایثار را سازش به جز تسلیم نیست
پا به چشم ما گذار و بر لب جویی نشین
چشم همچون چشمهی ما کمتر از تسنیم نیست
راهیا زنجیر عدل کاخ کسری ملعبه است
قصر و دژ هر جا که میسازند بیدژخیم نیست
محمّد مستقیمی - راهی