*69* الفاظ پهلوی
تا پند خلق گویی و خود پند نشنوی
بر راه رهنمونی و بیراهه میروی
بیهوده دل به مزرعهی دهر بستهای
از شورهزار جز خس و خاشاک ندروی
جانا بر این رباط کهن هیچ دل مبند
پاینده نیست دولت لذّات دنیوی
تقلید ما ز مردم بیگانه فاجعه است
دنبال کس روی نشوی به ز کسروی
تقلید خلق داده به توفان کیان خلق
این نکته قطرهایست ز دریای مثنوی
از ما درود باد به روح جلال دین
صد آفرین به کلک شکرخای مولوی
با شعر میتوان همه نقش شگرف زد
اینگونه دلرباتر از ارژنگ مانوی
اعجاز میکند قلم ار حقنگار شد
کم نیست خامه از ید بیضای موسوی
دانش بجو که بهر بشر نیمتاج علم
صد بار برتر است ز دیهیم خسروی
گر آدمی ز بند هوس پا برون نهد
با علم و معرفت کند اعجاز عیسوی
«راهی»! ز بعد خواجهی شیراز کس نگفت
شعری چنین به قالب الفاظ پهلوی
محمّد مستقیمی - راهی