*77* از غدیر تا اضحی
در شهادت شهید بهنام قوامزاده خواهرزادهام سرودم
تو با حرارت صد آفتاب میآیی
حدیث سوختگانی کباب میآیی
شکافت دشنهی کین سینهی پر از مهرت
به شرح صدر پیمبرمآب میآیی
کشانده تا به اسارت حصار غم ما را
گشادهروی پی فتح باب میآیی
ز دشت دیدهی ما همچو برق میگذری
به طور سینهی ما چون شهاب میآیی
سواد منزل لیلی مگر چه شور انگیخت
که بر سمند جنون با شتاب میآیی
تو خون سبز طراوت به قلب فردایی
حیاتبخش بهکردار آب میآیی
اذان دعوت صبحی به گوش شبزدگان
صلای دعوت حق را جواب میآیی
چه باده داد تو را ساقی ازل که چنین
به دوش دوش خماران خراب میآیی
ز آزمون شرف از غدیر تا اضحی
سپیهیچهره و گلگون ثیاب میآیی
بیا ببار کویر است باغ باور ما
که بر دیار عطش چون سحاب میآیی
محمّد مستقیمی - راهی