*88* وای بر امروز من
تا شکست از سنگ غم مینای دل
سینه پرغوغا شد از غوغای دل
دردپیمای خرابات الست
کیست غیر از مست خونپیمای دل
دل پسندد سینه را دریای خون
زورقی در سینه دارم جای دل
تا به سینه گوهر غم پرورد
دل به دریا میزند دریای دل
تا جوی غم را به جانی میخرد
نیست جای سود در سودای دل
ای حریفان بر گذرگه بنگرید
زیر پای یار جای پای دل
سیل خون جاری ز چشمم میکند
نیست جز رسوایی من رای دل
از هجوم خار غم پرویزنیست
دامن دیبای خونپالای دل
بهتر از غم جامه نتواند برید
درزی ایّام بر بالای دل
کو شهاب عشق تا آتش زند
طور طور سینهی سینای دل
از تب دل وای بر امروز من
وز تب من وای بر فردای دل
راهی دشت جنونم میکند
کودک دردانهی نوپای دل
محمّد مستقیمی - راهی