*281* کلیشهنگاه
من وشب سیاهی، تن و تب تباهی
من و دست خواهش، من و بیگناهی
شب و ابر و هامون، تگرگ و سگ و خون
درون نه نه بیرون، کجا؟ بیپناهی
تو و پای تیپا، تو ودست بیداد
من ونای غوغا، من و دادخواهی
من از پشت شیشه، همیشه نگاهم
تو مثل عروسک، کلیشهنگاهی
سراپا دروغی، سراسر سرابی
امیدم سراپا، یک اتمّید واهی
سیاهی تو گاهی، و گاهی سپیدی
در این سایهروشن، دروغین پگاهی
محمّد مستقیمی - راهی