*317* پروانهزار
دیرپاترین شب تاریخ را
شبپرگان به مویه نشستند
در ان پگاه سرمد
که در خروسخوانش
نسیم کوی دوست وزیدن گرفت
و در لطافت شبنم پگاهان
عاطفهی نیلوفری شکفت
ریشه در خاک
و ساقه در افلاک
آن هزار در هزار گل پیچیده در بود و هست
و عطری نیلوفری پراکند
در جای جای هستی
آن گاه
پروانگان عاشق
با بدرود پیلهی انتظار
درو گفتند پرواز رهایی را
و پروانهزار شد آسمان
آن نیلی دیروز
که دیگر نیلی نبود، نیلوفری بود
در آن پگاه سرمد
عشق رویید
عشق شکفت
و عشق تراوید
تا گرم کند افسردگان را
و جان بخشد مردگان را
و عاشق کند همگان را
و چنین کرد
از آن پگاه سرمد
آن گل جمال محمّد(ص)
محمّد مستقیمی – راهی