*333* "عَیناکَ اصْفَهان"
فریباترین آسمان چشم توست
و نقّاش رنگین کمان چشم توست
همای منی بر سرم سایه کن
که خوشبختی من از آن چشم توست
نگاه تو گیراترین آتش است
بسوزان که آتشفشان چشم توست
یک آیینه دارم چه آیینهای!
که آیینهی من همان چشم توست
همیشه نگاهم، همیشه نگاه
چرا؟ چون به جسمم روان چشم توست
لبان را میازار تا بوسهها
سخن را نگه کن! زبان چشم توست
تذرو نگاهت کجا میپرد
خدا را! مگر آشیان چشم توست
نگاه تو آغاز عریان شدن
سپیداریم را خزان چشم توست
اگر اصفهان است چشم هنر
عجب نیست چون «اصفهان چشم توست»
محمّد مستقیمی – راهی