*413* بامن بمان
از پیش من برو
با دستانت
با انگشتانت
که آیت بلند آسمانهاست
و شاخهی پربار طراوت
«مزرع سبز فلک» را
از پیش من برو
با پاهایت
با گامهایت
که در پویش ابرها
به صلابت منارههاست
و آهنگ موزونش
اذان میلاد است
که به پژواک میرسد
از پیش من برو
با چشمانت
با نگاههای نگرانت
که همیشه طالبند
چون تشنهی کویر
لب جویبار را
و سیاهی یلدا
هلال را
از پیش من برو
با صدایت
با آوایت
که نغمهی عود نکیساست
در تار و پود روح اساطیر
و ماورای سمفونیهاست در من
از پیش من برو
با تمامیت جسمت
وتمامیت شهواتت
و با من بمان
با تمامیت روحت
و تمامیت احساست
محمد مستقیمی - راهی