*420* غزل قلابدار
دستانت چه میجویند؟
این رنجش توست
از دود سیگار تالار
یا بهانهی من
در فرار از ابتذال
که پرسه میزنند
در تاریکی
احساس دروغینت را
به زرورق واژهها مپیچ
دکان واژه فروشی
آن سوتر است
در چارسوق دلالان
آنچه در خیابان یافتی
آن دیگران است
غزل قلابدارت
گمان میگیرد
ماهیان
خود یک دیوان تور بافتهاند
عشق گناه نیست
گناه از عشق است
که نمیداند کجا نباشد
جوی خیابان آلوده است
بپرس!
از من نه، از مادربزرگ
-...
احساس هم بیسواد است
محمد مستقیمی - راهی