*491* دنبالهدار
عزیزم خانه را خالی گذاشتی
مرا در مرز اشغالی گذاشتی
پس از چل سال برگشتی دوباره
مرا در عشق جنجالی گذاشتی
کنارم باز هم ساکت نشستی
نگامو رو گل قالی گذاشتی
مرا تا کهکشان پرواز دادی
و در آن اوج خوشحالی گذاشتی
پس از یک خشکسال نیم قرنه
مرا بردی در آبسالی گذاشتی
کویری، بوتهای لب تشنه بودم
مرا در مزرع شالی گذاشتی
بر آغوشم دل تو سوخت امّا
بازم آغوشمو خالی گذاشتی
خدایا باز امید وصل ما را
در آلاچیق پوشالی گذاشتی
و آن دنباله دار بخت ما را
کم آوردی که در هالی گذاشتی؟
محمد مستقیمی – راهی