*524* تولّد
گمانه بود ز تاثیر گندم آمدهام
که علم گفت که از جدِّ بادُم آمدهام
ندای لعنت و تکفیر شد بلند از رُم
چنان که باور من شد که از رُم آمدهام
تعصّب پدرم چون منارهای برخاست
به زور گشت یقینم که از قم آمدهام
و رفت هستی من در نزاع گم گردد
و یاد من برود با تفاهم آمدهام
شبی برای تغزّل دو تن به هم پیجید
و چند شب پس از آن با تبسّم آمدهام
محمد مستقیمی – راهی