-
*199* جشن کرکسان
دوشنبه 1 اسفند 1390 11:01
*199* جشن کرکسان صید هوس بوالهوسانی راهی! بازیچهی دست ناکسانی راهی! در عرصهی پیکار چه آهو چه پلنگ قربانی جشن کرکسانی راهی! محمّد مستقیمی - راهی
-
*236* گذشته، حال، آینده
چهارشنبه 19 بهمن 1390 16:41
*236* گذشته، حال، آینده با کدامین "اسم" تو را بنامم؟ و با کدام "صفت" تو را وصف کنم؟ به کدامین "قید"ت به بند کشم زبانت را هیچ گاه نیاموختم تنها فصلی که آموختم "زمان" است "زمان" زمانی که پیوستی با من زمانی که گسستی از من زمانی که خواهی...
-
*235* نوروز
سهشنبه 18 بهمن 1390 16:39
*235* نوروز نوروز! ای نوترین کهنه! کهنهترین نو! درمن برای من این واژهی اصیل نام تو سالهاست جز رخت نو نداشته سوغات دیگری نوروز! ای خستهی ره بیانتهای سال! این آخرین تو سوغاتی مرا از یاد برده بود محمّد مستقیمی - راهی
-
*240* پایان عشق
جمعه 30 دی 1390 16:47
*240* پایان عشق با تو میگویم با تو از تابستانی گرم وشیرین با تو از ایّام داغ و تبدار با تو از روزگارن دیرین با تو از اولین دیدار با من بگو با من از لحظههای نخستین با من از کوههای گریزان با من از برق چشمان گویا با من از خاطرات پریشان جنگل سبزهای طراوت آب آیینهای مناظر شهرها در ردیفی...
-
*239* بزم شمعها
پنجشنبه 29 دی 1390 16:45
*239* بزم شمعها امشب من و خیال تو تنها در بزم شمعها مهمان طبع خویشیم سفرهی رنگین دیوانها گستردهاست ای پری! تو از کدامین آسمان میآیی با بالهای بلندت و از کدامین وزن و قافیه به تغزل نشستهای که از آیههای طبعت عشق میبارد ای آخرین پیامبر راستین شعر! مرا ز گوشهی تکبیت آخرین...
-
*238* ایّام مرده
دوشنبه 19 دی 1390 16:45
*238* ایّام مرده غم ایّام مرده باید خورد غم رنج نبرده باید خورد حالیا غم مخور که بعد از این غم غمهای خورده باید خورد محمّد مستقیمی - راهی
-
*237* تقویمها
پنجشنبه 8 دی 1390 16:42
*237* تقویمها تقویمها میگویند سه روز است امّا از هفتهها گذشته از ماهها از سالها قرن را نمیدانم جز چند روزی در خاطرم نیست دیروز که با نگاهت مرا فریفتی امروز که تو را فریفتم فردا که ما را فریفتهاند محمّد مستقیمی - راهی
-
*243* پیمان ناشکسته
سهشنبه 22 آذر 1390 16:50
*243* پیمان ناشکسته پیمان ناشکسته پیمان است در دلهای ما نوری است نور امید نیست نور ایمان است بر لبهای ما سکوتی است سکوت ندانستن نیست سکوت رضا نیست سکوت نگفتن است و این آرامشی قبل از توفان است محمّد مستقیمی - راهی
-
*243* پیمان ناشکسته
سهشنبه 22 آذر 1390 16:50
*243* پیمان ناشکسته پیمان ناشکسته پیمان است در دلهای ما نوری است نور امید نیست نور ایمان است بر لبهای ما سکوتی است سکوت ندانستن نیست سکوت رضا نیست سکوت نگفتن است و این آرامشی قبل از توفان است محمّد مستقیمی - راهی
-
*241* تکرار
دوشنبه 14 آذر 1390 16:48
*241* تکرار صحبت از یک سفر ممتد بود لحظهای بعد از آن حرف تکراری دوران که سرآغاز سفر بود به تکرار رسید و تو با اشک "خداحافظ" تکراری را بار دیگر گفتی و به من دادی دفترچهی عصیان "فروغ" که مبر از یادم مدّتی میگذرد باز دوشینه غزلهای "فروغ" نقش تکرار کشید و تو در...
-
*242* کدامین گناه
چهارشنبه 9 آذر 1390 16:49
*242* کدامین گناه تو با او آمدی او که بعدها نقش دلّاله داشت در چشمت ساعتی چند نشستی با من و این کوچکترین دیدار دل مرا بسنده بود که بلرزد و این اوّلین دیدار آخرین دل مرا بسنده بود که بشکند و تو با او رفتی او که بعدها نقش دلّاله داشت در چشمت و نگفتی با من از کدامین گناه رنجیدی محمّد...
-
*244* جفا
پنجشنبه 12 آبان 1390 16:51
*244* جفا گر دل به برم بود به جان داشتمی گر تخم وفا بود به دل کاشتمی گر از تو به من جفا نمیرفت همی جور دگران ندیده انگاشتمی محمّد مستقیمی - راهی
-
*245* نگاه
یکشنبه 1 آبان 1390 16:52
*245* نگاه گفتم روزم گفت سیاهش کردم گفتم عمرم گفت تباهش کردم گفتند به وقت رفتنش چون کردی؟ گفتم که نشستم و نگاهش کردم محمّد مستقیمی - راهی
-
*257* شریک جرم
جمعه 22 مهر 1390 17:09
*257* شریک جرم بی تو باید بودن و بودن محکومیّتی است زندگان را زنده بودن جرم است تو بیا تا با هم زنده باشیم و شریک جرمی با من باش محمّد مستقیمی - راهی
-
*256* بور
جمعه 22 مهر 1390 17:08
*256* بور بر شهد گل جایزه زنبور شدم کبریت قضا کشیدی و دور شدم این جایزه گفتم آبرویی است مرا تو شست نشان دادی و من بور شدم محمّد مستقیمی - راهی
-
*258* گوش همان ماهیها
سهشنبه 19 مهر 1390 17:11
*258* گوش همان ماهیها این تاطم امواج را بنگر همان تلاطم امواج سالها پیش است و این غروب که دفن میکند خورشید را در مزار بیکس دریا همان غروب شنهای ساحل آرام را بنگر که شلّاقخوردهی سالیان امواجند و نوازش شدهی بادهای توفنده و شنها نیز شنهای سالها پیش است و گوشماهیها که تو را از...
-
*255* ناز شبانگاه
جمعه 15 مهر 1390 17:07
*255* ناز شبانگاه غروب همه جا پژمرده بود و تو پژمردهتر بودی مگر از غروب میآیی؟ ای که در نگاهت راز سحرگه نهفتهاست! بیا و دست امیدت را در دست فرداها بفشار با ایمانی راسختر از معابد هندو با طبعی روانتر از طبیعت شاعر دریاب افقهای دور را ای که در چشمانت! ناز شبانگاه خفتهاست محمّد مستقیمی -...
-
*246* نقش بیهودگی
دوشنبه 11 مهر 1390 16:53
*246* نقش بیهودگی نقش بیهودگی قلب مرا با ظرافت روی سنگ آوردی تو ندانسته دل تنگ مرا روی آن سنگ به تنگ آوردی بوسهای بر رخ آن سنگ زدی نقش خود را تو به رنگ آوردی زخمی از بوسه بر آن سنگ نشست آه! افسوس! که آن سنگ شکست محمّد مستقیمی - راهی
-
*252*غروب، نیمهشب، سحرگاه
چهارشنبه 6 مهر 1390 17:03
*252*غروب، نیمهشب، سحرگاه غروب اینک آن تختهسنگ تنهاست و جویبار به پایش زمزمه میریزد زمزمهی خاموش نجواها و قهقههی روشن خندهها و به یاد دارد آن غروب دلانگیز را آیا تو نیز به یاد داری؟ اینک آن اقاقیا تنهاست در کنار مدفنی غریب غریب آشنای اصفهان و شهری غریب برای من و تو نیز و آن اقاقیا...
-
*259* از منارهها تا ناقوسها
دوشنبه 4 مهر 1390 17:11
*259* از منارهها تا ناقوسها من از منارهها میآیم که با تو چندین سال میلادی فاصلهها دارند من از گنبدهای طلایی و از کبوتران سپید سبکبال میآیم که از هراس صدای مؤذّنها پرواز میکنند و تو از ناقوسها میآیی که با من چندین سال هجری فاصلهها دارند آیا به تو نگفتم هرگز من نیز دلی دارم در...
-
*260* قلب تاریخ
شنبه 2 مهر 1390 17:13
*260* قلب تاریخ تو از کدامین باغ میآیی؟ که دستان بلندت پربار از شکوفهی سرخ است تو از کدامین جاده میآیی؟ که در واپسینت خطّی سرخ تا افق بیکران جاریست تو از کدامین آسمان میآیی؟ با بالهای بلندت که از ترنّمشان باران خون جاریست و کبوتران سپید خونینبالان تو را بدرقه میکنند تو از...
-
*254* واژهی آرزو
جمعه 1 مهر 1390 17:06
*254* واژهی آرزو چند سالیست زندگی را شناخته میدانم و از نخستین "او" را با واژهی ارزو برابر دیدم آرزوها گاهی نقش حقیقتی کاذب را ترسیم میکنند و تو چون آرزو بودی در من تا آن که آمدی و من زندگی را از واژهی آرزو جدا دیدن آمدی امّا دیر نپاییدی کاش میدانستی نیامدهها را رفتنی نیست...
-
*253* رفتهها
دوشنبه 28 شهریور 1390 17:04
*253* رفتهها رفتهها را باید به فراموشی داد و من دیرزمانی است از گذشتهها بیزارم از گذشتهی خود از گذشتهی تو و چه زشت است مشغول شدن به دیروزها دیروزهای تلخ ملالانگیز دیروزهای خاطرههای پست دیروزهای سرد فراقآمیز فردا از آن ماست و امروز نیز امروز که تو را از من اعتمادی نیست آیا کسی نگفت...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 شهریور 1390 17:02
*251* بازگشت جادههای ذراز خم در خم آرزوهای واهی کوتاه خسته و کوفته ز راه دراز به امید وصال یک همراه میرسم از امید مالامال دل پر از شوق دیدن رویت بر لب جویبار خاطرهها مینوازد مشام را بویت جویبار نمونه در پاکی سبزهها انتظار زیبایی گلههای چریده در شبنم نی چوپان و ساز تنهایی میدود شوق...
-
*247* شکست سکوت
یکشنبه 13 شهریور 1390 16:54
*247* شکست سکوت تو را مییابم در سطل خاکروبهها و من مردارخوارم شاید که تو را مییابم در سطل خاکروبهها و حرفی برای گفتن هست در لابلای سکوت زبالهها و کلامی برمیخیزد گاه گاه بی آن که سکوتی بشکند یا زبالهای بلرزد و پابرجا هستند زبالهها در متینگ سکوت و ماتم از سکوت زبالهها که دنیای...
-
*301* دیوار حجاب
یکشنبه 30 مرداد 1390 09:49
*301* دیوار حجاب خبر: ذز سه راه ملک اصفهان خانه عفاف افتتاح شد دی دلبرکم قول سه راه ملکم داد با قول سه راه ملکش قلقلکم داد پنداشت که من نسیهفروشم ته بازار چون در عوض بوسهی نقدینه چکم داد ترسید که طفلانه بگریم ز جفایش لیمو دو عدد لیک به اسم پفکم تا دربروم شور به شیرین رد و آمیخت با...
-
*303* خیمهی داغ
شنبه 29 مرداد 1390 09:52
*303* خیمهی داغ (در سوگ رضا سیفالدینی) رضا جان رفتنت را باورم نیست ولی انگار راه دیگرم نیست رضا جان ماتمی جانسوز داریم عجب عیدی در این نوروز داریم غم کوچ تو صد پاییز درد است رخم از غم چنان پاییز سرد است غمی داری که همرنگ غروب است دل تنگم همان تنگ غروب است دریغا آن شکفتنهای...
-
*302* کوچ غریبگونه
شنبه 29 مرداد 1390 09:51
*302* کوچ غریبگونه در سوگ رضا سیفالدینی همکلاسی دوران دبیرستان ای خوب! چو رفتی از بر ما غم ریخت غبار بر سر ما از خانه چو پا برون نهادی از لانه پرید مرغ شادی پرگشت فضای خانه از درد با کوچ غریبگونهات مرد! کوچی همه از جهان گذشتن بی هیچ امید بازگشتن بودی تو قرار محفل ما گهوارهی کودک دل...
-
*305* در هجای رضا اس...
جمعه 28 مرداد 1390 09:55
*305* در هجای رضا اس... تدیّن بیا تازه را گوش کن خبرهای کهنه فراموش کن تدیّن رضا هم درآورده پشم ولی من نگیرم بر این پشم خشم "جوان است و جویای نام آمده" اگر چه به وضعی درام آمده رضاجان برایم مکن خویش لوس تو در روی نیمکت بکن موسموس "تو را با نبرد دلیران چه کار"...
-
*304* در هجای تدین
جمعه 28 مرداد 1390 09:53
*304* در هجای تدین یکی همسایه دارم خوب و مقبول به صورت خوب و سیرت شاد وشنگول صفا و معرفت پیشش تمام است تدیّن کنیه نامش شاه غلام است ولیکن من نمیدانم چرا او زده در رختخواب خویش وارو مرا دیشب تدیّن هجو گفته مشو غمگین که حرفش حرف مفته یقین خارخارکش خاریده امروز که بر ما این چنین...