-
*451* وارونگی
چهارشنبه 31 تیر 1394 10:10
*451* وارونگی پرواز کردم با مرغابیها در آب احساسشان وارونه بود آسمان آن بالاست محمد مستقیمی – راهی
-
*450* رود
چهارشنبه 31 تیر 1394 10:09
*450* رود هر روز خستگیم را به گلها میدادم امروز به رود رود خستهتر از من بود محمد مستقیمی - راهی
-
*449* اصفهان
چهارشنبه 31 تیر 1394 10:08
*449* اصفهان اصفهان که زیباست گاهی از خود میپرسم چرا زندهرود نمیماند در آن؟ لابد نمیماند که اصفهان بماند محمد مستقیمی - راهی
-
*448* کینه
چهارشنبه 31 تیر 1394 10:07
*448* کینه دود کینههای ما تا چشم ستارگان رفت و آسمان تشت آبچرکش را به سر رهگذران ریخت محمد مستقیمی - راهی
-
*447* قناری
چهارشنبه 31 تیر 1394 10:06
*447* قناری قناری مرد و خواندن را نیاموختیم و نیاموختیم که قناری مرد محمد مستقیمی - راهی
-
*446* پرنده
چهارشنبه 31 تیر 1394 10:05
*446* پرنده پروانگان به میهمانی شمعها رفتند گبرآسا و حرارتگون و آنان را بازگشتی نیست که تا پایان پرنده میمانند من امشب به انتظار آمدن تو تا پایان پرنده میمانم محمد مستقیمی - راهی
-
*445* شربت
چهارشنبه 31 تیر 1394 10:04
*445* شربت ... وجنگ را سر سازش با ما نیست گلولهها را داغاداغ خواهیم نوشید تا به آن سمت مرز بگوییم شربت شهادت گرماگرم گواراست محمد مستقیمی – راهی
-
*444* نگرش
چهارشنبه 31 تیر 1394 10:02
*444* نگرش بر مزار دکتر علی شریعتی، دمشق چگونه نگریستهای که میترسند دیروزیان از شورت امروزیان از گورت محمد مستقیمی – راهی
-
*443*آفریقایی
چهارشنبه 31 تیر 1394 10:01
*443*آفریقایی راه باریک است و تاریک و دهان گرسنهی درّه و دهاندرّهی گرسنگی من زبان آفریقایی نمیدانم گندمها را سوختند دانههای گناه را پدرم آفریقایی میدانست من نمیدانم محمد مستقیمی - راهی
-
*442* شعر سپید
چهارشنبه 31 تیر 1394 10:00
*442* شعر سپید دیشب در شعر سپیدم قافیهها رنجیدند امشب در جشن آشتیکنان غزلی سرودم محمد مستقیمی - راهی
-
*441* سکّه
چهارشنبه 31 تیر 1394 09:59
*441* سکّه بهار را قسمت کردند کارشان سکّه است ربع بهار نیم بهار محمد مستقیمی - راهی
-
*440* سبز
چهارشنبه 31 تیر 1394 09:58
*440* سبز امروز گنجشکها بهار را زمزمه کردند من کی سبز خواهم شد؟ محمد مستقیمی - راهی
-
*439* خانهی بهار
چهارشنبه 31 تیر 1394 09:57
*439* خانهی بهار روز خوبی بود رفتم رفتم تا خانهی بهار لالهها همه با هم به من شببخیر گفتند چشمانم دروغ میگفتند که آفتاب دمیده است محمد مستقیمی - راهی
-
*438* یک غبار
چهارشنبه 31 تیر 1394 09:56
*438* یک غبار اسب اوفتاده به میدان سوار کو؟ شاید کمند حادثه او را ربوده است یا یک غبار بیش نبوده است محمد مستقیمی – راهی
-
*437* پلنگ
چهارشنبه 31 تیر 1394 09:55
*437* پلنگ پلنگ، تازیانهایست بر بشن این درّه چه خودپسندی ژرفی! محمد مستقیمی – راهی
-
*436* آلونک شلوغ خیالم
چهارشنبه 31 تیر 1394 09:54
*436* آلونک شلوغ خیالم او کودک لجوج زبانش را در گاهوارهی کام با لای لای قهر در خواب کرده بود آلونک شلوغ خیالم آرام شد محمد مستقیمی – راهی
-
کاریکلماتور 34
سهشنبه 30 تیر 1394 13:24
-
*435* مردی
سهشنبه 30 تیر 1394 09:52
*435* مردی مردی بیخویشتن در کنج کوچهی بنبست فریاد کرد تاریکی را دستی فرود آمد خون جرّقه زد بر خنجر فریاد فروزان شد مردی با خویشتن در کنج ویرانهی خویش، نجوا کرد تاریکی را خشتی فرود آمد خون فوّاره زد بر سر نجوا خروشان شد مردی در خویشتن در کنج خانهی دل، اندیشه کرد تاریکی را حسّی فرود آمد خون شکوفه زد بر چشمان اندیشه...
-
*434* آسمان را بالاتر بیاویز
سهشنبه 30 تیر 1394 09:51
*434* آسمان را بالاتر بیاویز چه زیبا روییدی نیلوفر قشنگم! در این مرداب که غمگنانهترین موجش و تنهاترین شتک بالههای ماهی آزادی است که بارها مرداب را گریسته است نسیمکی اگر وزید و گذشت دل مبند تلاطمی که به رقصمان برمیانگیزد شلاّق پاروی صیّادانی است که جنگل ساحل را به اجاقی سوختهاند پیشاپیش صید چه زیبا روییدی نیلوفر...
-
*433* نردبان پوسیده
سهشنبه 30 تیر 1394 09:50
*433* نردبان پوسیده کفشهایت درد می کند شاعر! من، شعرم نگاه کن! تخت کفشهایت را شعر من آنجاست پرس شده در کارخانهی کفش ملّی گام آرام! کفشهایت درد میکند شاعر! من، شعرم چکمه شعر زخم چکمه شعر درد چکمه شعر مرگ گردن من و گیوتین اگر این نردبان پوسیده نیست! محمد مستقیمی - راهی
-
*432* پارینهسنگی
سهشنبه 30 تیر 1394 09:49
*432* پارینهسنگی شهر قلعهی سنگی با کوچهها، پسکوچهها دخمه، دخمههای سنگی و تندیس اوی خویش مانده در خلاب ذهن خویشتن شهر قلعهی سنگی با خیابانها، میدانها آسمانخراشها، آسمانخراشهای سنگی و تندیس اوی من رفته با آسانسور خیال ما شهر قلعهی سنگی با دشتها، چمنها پارک، پارکهای گلسنگی و تندیس اوی دیگران رسته در کود...
-
*431* سال جاری
سهشنبه 30 تیر 1394 09:48
*431* سال جاری امسال سال رعد سال خروش تا بام آسمان سال تندر، سال وحشت وحشت کودکان امسال سال آذرخش از بیکران تا بیکران سال برق، سال آتش تا خرمن دهقان امسال سال ابر سال دلگیری آسمان سال باران سال چشمان امسال سال بارش سال برف سال بوران سال کوران آبسالی سال جاری سال رود، سال طغیان سال آب آب من سال رجعت از خاک سال نان سال...
-
*430* چاله و چاه
سهشنبه 30 تیر 1394 09:47
*430* چاله و چاه یلدای من در غبار گم شد و چکامهی کوچش قصّهی چاله و چاه من او مهآلود میآمد و هوا آلوده بود شعرم زخمی میشد و بارانی میرفت به گاه زمزمه آنچه بر لب داشت مویهخندی بود و من همیشه هجای آخر لبانش را میمکیدم کتاب باران بیتفسیر شسته میشد و من خشنود او باز، میآمد و میرفت در باران و این بار در غبار و...
-
*429* عصای سپید
سهشنبه 30 تیر 1394 09:46
*429* عصای سپید دستانم را مسلّح کردید با ید بیضا که نقبی باشد از این شب دیرپا تا سینایی که خورشید روییده است بگذار آفتابگردان نگاهت را لمس کنم این جا گنجشک آفتی است که گرمای آن نگاه را میرباید گاهی آفت چیز بدی نیست یک بار که کنجشکان شلوغ را پرواز بازی رماند لمس کردم آن را که میپنداشتم آفتابگردانی است مهربان نبود...
-
*428* دستان ناشکیب
سهشنبه 30 تیر 1394 09:44
*428* دستان ناشکیب هنوز ایستاده بر جلجتای خویش با قمقمهای از اشک در دستانی که فراموش گشتهاند به جرم ناشکیبایی در عطش و هنوز میاید گوژپشت روان آن کولی عاشق پیر از پشت قبیلة کوهستان لنگان لنگان با حسرتی گریان یادگار دوشیزگی گاهی که آمد عاشقانه تا کوی او پشت اردوی عشق در عرقریزان آن نیمروز چشم در راه و میآمد او که...
-
*427* اکالیپتوس
سهشنبه 30 تیر 1394 09:41
*427* اکالیپتوس بر خرابههای خرّمشهر سرودم کدامین توفان تو را ربود که از ستاره تا ماهی یک افق بیش نیست جغرافیای رفتنت شهاب کدامین کمان ستارهات را سوخت که ستارهای نمیسوزد بر تو ای مزار بیکس بگذار بگریم دیوار کدامین امنیت مرثیة آوار سرود که دختران خواب دیوار می بینند در خاکستانت ای مزار بیکس بگذار بگریم دستان...
-
*426* سنگ، سنگ، دیوانه
سهشنبه 30 تیر 1394 09:40
*426* سنگ، سنگ، دیوانه سنگی برای... سنگی برای.. سنگی برای همه چیز در خاکستان دیروز که دریغ بود سنگی بسته برای سگی این سنگلاخ را که گشود؟ آی کودکان! سنگی مانده برای این دیوانه؟ محمد مستقیمی - راهی
-
*425* عروسکها – بادکنکها
دوشنبه 29 تیر 1394 09:39
*425* عروسکها – بادکنکها زمین دهکده ای است دهکدهی کودکان کودکان پیر کودکان جوان کودکان کودک شصتسالگان و بیستسالگان با بادکنکهاشان و بروجکی سه ساله که بادکنک دوست ندارد دلبستهی عروسکان است عروسکان کوکی او بادکنکها را میترکاند با آتش سیگار همین دیروز یک بادکنک ترکاند با سنجاق فرفره بادکنکی سرخ سرخ سرخ بادکنک من...
-
*424* بام گذشته
دوشنبه 29 تیر 1394 09:37
*424* بام گذشته شب قریهی من با تابستانی سوخته هر ساله و دم کرده گاهی در نوازش خنکای «کولر» گونههایم لبهایم به یاد میآورند تفبادهای گذشته را ذائقهام در هجوم گس «کالباس» فریاد میکند طعم فلفلرنگ آبگوشت را از رکورد مسابقهی تریتخوری در ازدحام عیالواری پدر [مادرم هنوز هم نوشابه نمینوشد و هر چیز در بطری باشد]...
-
*423* راه شیری
دوشنبه 29 تیر 1394 09:35
*423* راه شیری گاهی خاکستری می شود آسمان بزرگ این خانهی کوچک چنان که به حالش باید گریست آنگونه که آسمان میگرید گاهی چه کسی میتواند آسمانی بگرید به حال آسمان؟ مگر خویشتن آسمانی باشد یک آسمان یک کهکشان یک راه شیری راهی که کاروانیانش نه کاه که نور میبرند به اندود بام کعبه تا بماند کعبه خدا عبادت حج و او آن آسمانی رها...