-
*56* عمّان سامانی
سهشنبه 10 تیر 1393 15:53
*56* عمّان سامانی عمّان به بر شمع ادب فانوس است تکواژهی برجستهی این قاموس است بحریست که سرچشمه ز سامان دارد عمّان ز نوادگان اقیانوس است محمّد مستقیمی - راهی
-
*55* صابر اصفهانی
سهشنبه 3 تیر 1393 15:52
*55* صابر اصفهانی شد انجمن سیهپوش تا در رثای صابر ترجیع غم سرایند یاران برای صابر تاریخ فوت او را راهی ز انجمن خواست زد نالهای و گفتا «خالیست جای صابر» (1408) محمّد مستقیمی - راهی
-
*54* لاف
جمعه 30 خرداد 1393 13:31
*54* لاف ما بادهها ز کثرت بیهودگی زنیم سجّادهها به باده ز آلودگی زنیم از پا فتادهایم و ز فرسودگی ماست هرچند لاف راحت و آسودگی زنیم محمّد مستقیمی - راهی
-
کاریکلماتور 29
دوشنبه 26 خرداد 1393 13:18
-
(52) شهید محمود عموشاهی
جمعه 23 خرداد 1393 13:30
(52) شهید محمود عموشاهی فرمانده جیش حق محمود عموشاهی اسطورهی این دوران در بینش و آگاهی نامآوریش در جنگ پیچیده به شرق و غرب آوازهی تقوایش از مه شده تا ماهی مشهور چنان خورشید در روشنی و گرمی معروف به هر آفاق در سیرهی حقخواهی او رشک ملایک بود در شیوهی انسانی شد غیرت انسانها در فرّ و...
-
کاریکلماتور 28
یکشنبه 18 خرداد 1393 13:17
-
(51) نکتهی باریکتر از مو
جمعه 16 خرداد 1393 13:28
(51) نکتهی باریکتر از مو کس نیست در این بادیه دیوانهتر از من مجنون بود افسانه نه افسانهتر از من عمریست که در سوز و گدازیم من و دل کو شمعتر از این دل و پروانهتر از من بیهوده خماران به کنارم ننشستند یابند کجا خمتر و میخانهتر از من در میکدهی دهر نبینند حریفان سرگشتهتری از من و...
-
(50) سفرهی درویشی
جمعه 9 خرداد 1393 13:26
(50) سفرهی درویشی دیدی که شب تیرهی ما هم سحری داشت آن نالهی نای و شرر دل اثری داشت از مهر کشیدیم به بر مهر درخشان در ابر نهان بود شب ما قمری داشت گر دست تطاول ز چپ و راست همیخورد این سفرهی درویشی ما ماحضری داشت ما قافلهی خویش رساتدیم به منزل هر چند که ره راهزن و چه خطری...
-
(49) دعای شامگاهی
جمعه 2 خرداد 1393 13:23
(49) دعای شامگاهی نه به روزم آفتابی نه به شام تیره ماهی نه به باغ من درختی نه به راغ من گیاهی من و تیرگی شبها دل دردمند و تنها نه به بزم من چراغی نه امید صبحگاهی رخ من چنان فسرده دل من به سینه مرده به لبم نه زهرخندی به دلم نه سوز آهی کمری شکسته دارم ز گران بار بهتان...
-
(48) شیران علم
دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 13:19
(48) شیران علم سربداری بود ای دربدران پیشهی ما سر ما میوهی ما غرقه به خون ریشهی ما ما ز فرهاد پرآوازهتر استیم به عشق زانکه بر فرق رقیبان بزند تیشهی ما جوهر ماست چو شمشیر ز پولاد و ز خون سنگ هم مینتواند شکند شیشهی ما شیر میدان جدالیم نه شیران علم حملهی ماست نه از باد ز اندیشهی ما...
-
(47) زنجیر عدل
دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 13:17
(47) زنجیر عدل منعما ما را غم بود و نبود سیم نیست کهنهدستاریست ما را و کم از دیهیم نیست ملک درویشان و استغنای ایشان را ببین یک گدا سرتاسر اقطار این اقلیم نیست گر فراتر از گلیم ماست پای ما مرنج عیب از ما نیست پا اندازهی جاجیم نیست هر که نوشد زهر شیرین جفا فرهاد نیست هر که را در آتش...
-
کاریکلماتور 27
دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 13:15
-
(46) شهاب قبس
دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 13:14
(46) شهاب قبس از عمر بجا ماندهی ما جز نفسی نیست ما را بهجز از خویشگرایی قفسی نیست خاموشی ما را به رضا معرفه کردند فریاد نداریم که فریادرسی نیست از بیکسی خویش ننالیم به هر کس بیکس بود آن کس که ورا چون تو کسی نیست صد قافله خاموش از این خانه گذشتند ما خفته از آنیم که بانگ جرسی...
-
(45) خوف و رجا
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 13:12
(45) خوف و رجا نیمی زعمر در رنج اندر عذاب نیمی نیمی ز دل فسرده در التهاب نیمی مصداق رطب و یابس این مردم دو دیده است نیمی کویر سوزان همچون سحاب نیمی خوف و رجا برابر در آسمان بختم نیمیش ابر تیره در آفتاب نیمی محروق آه سینه مغروق اشک دیده سوزان در آتش دل نیمی در آب نیمی در بوستان...
-
(44) انگبین خامه
دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 13:09
(44) انگبین خامه آسمان ملک ما را غرق در اختر نگر مهر در افلاک دیدی در زمین هم درنگر پور میر اولیا و پیر دیر لافتی حیدر اندر دهر دیدی دهر در حیدر نگر کشتی دریادلان را ناخدای باخدا قلزم دنیای پرآشوب را لنگر نگر دشمنان ملک و دین را نار هستیسوز بین دوستان و یاوران را نار در مجمر نگر دیدی اندر آتش...
-
(43) داستان موش و انبار
جمعه 29 فروردین 1393 12:55
(43) داستان موش و انبار در پی آرام آزار است گویی نیست هست در گلستان جای گل خار است گویی نیست هست میوهی سرو از چه رو آزادگی نامیدهاند چوب سرو آزاده را دار است گویی نیست هست هر کجا دیوار باشد امن و آسایش بود بهر ما دیوار آوار است گویی نیست هست هر که را بینی دری بگشاده بر گلزار عشق...
-
(42) کین هزار ساله
جمعه 22 فروردین 1393 12:52
(42) کین هزار ساله جام تو داد ساقیا دولت جم حوالهام از میشوق پر نگر دیدهی چون پیالهام دامن شیخ میکشد جام و دل شکستهام روز قضا و داوری این سند این قبالهام مهر هزار ماهرو کینه ز دل نمیبرد پینه به سینه زد همی کین هزار سالهام از بر من همیرمد صید بتان همیشود مرغک توی سینهام این...
-
کاریکلماتور 26
سهشنبه 19 فروردین 1393 13:14
-
(41) تو خلیفهی خدایی
جمعه 15 فروردین 1393 12:48
(41) تو خلیفهی خدایی دگر این زمان گذشتهاست زمان آدمیّت شده بازیچهی هر طفل امان آدمیّت بنگر رسیده بر عرش فغان آدمیّت اثری دگر نباشد ز کیان آدمیّت تن آدمی شریف است به جان آدمیّت نه همین لباس زیباست نشان آدمیّت ز زمان تو غافل استی که اسیر در زمینی تو ز عرش آمدستی که به فرش...
-
(40) افسانه چون سیمرغ
جمعه 8 فروردین 1393 12:44
(40) افسانه چون سیمرغ تو نسرینصورتی و سروبالایی و عنبربر تو اژدرشوکتی ضیغمجلالی و غضنفرفر سعادتآفرینی چون هما افسانه چون سیمرغ عقابآهنگ و قرقیچنگ و شاهینبال و شهپرپر تویی مفتاح آن بابی که در وصفش نبی فرمود منم من شهر علم و فضل و دانای و حیدر در اسیر دام زلف و دانهی خال تو بسیارند...
-
(39) زندانی خویش
جمعه 1 فروردین 1393 12:42
(39) زندانی خویش ای شبزدگان از چه خمیرید و خمارید در دایرهی خویش مدیرید و مدارید زندانی خویشید از این روی پریشید در خویش بمانید حصیرید و حصارید این محفل منفور شما سرد و سیاه است بهتر ننشینید بخیزید و خز آرید گر دیده بپوشید ز خوب و بد دنیا بیهوده چو بودید نه تیرید و نه تارید گر وقت بدزدید ر خود...
-
(38) قضیب حبیب
پنجشنبه 22 اسفند 1392 12:40
(38) قضیب حبیب در سوگ استاد حبیب یغمایی دریغ کز بر ما رفت آن ادیب حبیب خوشا که جنّت موعود شد نصیب حبیب حبیب رفت و خزان گشت بوستان ادب ترانهای نسرایید عندلیب حبیب چه بهرهها که ادب از وجود پاکش برد هم از فراز حبیب و هم از نشیب حبیب در آسمان ادب کوکبی مشعشع بود سهیل علم نتابید جز به...
-
(37) دزد بیفرهنگ
پنجشنبه 15 اسفند 1392 12:38
(37) دزد بیفرهنگ طفل گردون سخت بر دیوانگیمان سنگ زد در فریب ما جهان خود را به آب و رنگ زد ما ریای خویش را با بوریا پوشاندهایم چامهی تقوا چه زیبا خیمه بر نیرنگ زد زهد ما را کفر بیدینان چه غارت کرد و رفت فرّ و هنگی داشتیم آن دزد بیفرهنگ زد سوگ در سور آورد خنیاگر گردون دون زخمها بر جان...
-
(36) بنازم شست استاد
پنجشنبه 8 اسفند 1392 12:35
(36) بنازم شست استاد سزا باشد ببوسم دست استاد که هستی شد مرا از هست استاد سر بینا اگر کار خدا بود دل بینا بود از دست استاد هم او آموخت عشق و پایبندی که من عمری شدم پابست استاد هم او بر قلب من نقش وفا زد عجب نقشی بنازم شست استاد به هر فعل عیان پندی نهان داشت چه در بگسست و در پیوست...
-
(35) طالع دولت زمان
پنجشنبه 1 اسفند 1392 12:33
(35) طالع دولت زمان تا که دمید بر زمین طالع دولت زمان آیت ربّالعالمین زینت جمع عالمان مست غرور بد فلک غرق سرور شد ملک گشت منوّر آن زمین گشت معطّر آن زمان از برکات این شجر مکّه شکوفه زد به سر سال به فیل شد قرین مه به ربیع شد قران زد به جهان ز نور حق رایت نور بر فلق حسن محمّد...
-
(34) خون رزان
چهارشنبه 30 بهمن 1392 12:29
(34) خون رزان ساقی شراب تشنهلبان ریزهریزه ریز بر جام ما ز خون رزان ریزهریزه ریز آتش به جان ز جام میی ذرّهذرّه زن از عمر ما به ظرف زمان ریزهریزه ریز گر یار ما ز خلوت ما رفتهرفته رفت درد فراق را به روان ریزهریزه ریز جورش ز جمع دلشدگان پشتهپشته کشت مهرش به جان نازکشان...
-
(33) مملکت فقر
یکشنبه 20 بهمن 1392 12:27
(33) مملکت فقر ما در به رخ غیر ببستیم ببستیم در گوشهی میخانه نشستیم نشستیم در مذهب ما توبه ز مینیست سزاوار زین روست که هر توبه که بستیم شکستیم در مملکت فقر ز درویش به پیشیم از مردم هشیار کم استیم که مستیم گو زر بپرستند همه مردم عالم گر زر بپرستیم چه پستیم چه پستیم! این بادهی...
-
(32) شرح هجران تو
سهشنبه 15 بهمن 1392 12:24
(32) شرح هجران تو سالگرد شهادت شهید محمّدمهدی مستقیمی خواهرزادهام سال هجران تو بگذشت به امّید وصال بی وصال رخ ماه تو نخواهم مه و سال سوزدم دل که چه خوشقامت و رعنا بودی هجر رویت الف قد مرا کرد چو دال دل خویشان همه ریش است در این سوگ بزرگ اهل کاشانه ملولند از این رنج و ملال بود...
-
(31) جوی شیر
دوشنبه 7 بهمن 1392 12:21
(31) جوی شیر گر حدیث دل گویم آن چنان که میدانی میکنم پریشانتر جمع هر پریشانی با نگین اشک خود در تمام ملک غم من به حلقهی دامن میکنم سلیمانی سوزدم غم هجران ساقیا! دمی بنشین تا غبار هجران را لحظهای تو بنشانی بس بود مرا جامی باده بر لب جویی جوی شیر ای زاهد! بر تو باد ارزانی شیخ...
-
(30) حق و باطل
سهشنبه 1 بهمن 1392 12:18
(30) حق و باطل خیال تو آن دم که از دل گریزد به مانند تیغی ز بسمل گریزد به دل نرم بنشسته تیر نگاهت ندانم کنون از چه عاجل گریزد چرا شمع بر مرگ پروانه گرید؟ بباید ز مقتول قاتل گریزد غنیمت بود عمر دهروزه ما را که همچون نسیم از مقابل گریزد اسیر حصار محبّت چنین است که گر در گشایند مشکل...