-
(29) خرابآباد ما
یکشنبه 29 دی 1392 12:16
(29) خرابآباد ما گوش فلک پر گشته از فریاد ما فریاد ما برق حوادث میجهد از خرمن ایجاد ما گر ملک ویران گشته از سیل دنائت باک نی گنج قناعت پر بود در این خرابآباد ما دشمن به هر در میزند تا قامت ما بشکند خواهد که از بن برکند بنیاد ما بنیاد ما نمرود دوران را بگو آتش فروزی تا به کی؟ باشد خلیل...
-
(28) شیخ بیدین
یکشنبه 15 دی 1392 12:14
(28) شیخ بیدین نصیب من نشد از باغ جنّت شاخ نسرینی ندارم توشهای در آخرت هم غیر تلقینی نگونبختی نگر کز بخت میجویم سعادت را ضلالت بین ره حق مینماید شیخ بیدینی مشو مغرور جاه و مال کاین گردون دون آخر به خاکت مینشاند گر سکندر گر تموچینی جهان چون آسیا و ما در آن چون آسیاسنگیم تحرّک...
-
(27) حجلهی عشق
سهشنبه 10 دی 1392 11:48
(27) حجلهی عشق در شهادت خواهرزادهام محمّدمهدی مستقیمی سرودم در خانهی خاک حجله بستی مادر در حجلهی عشق خوش نشستی مادر رخساره ز خون خویش گلگون کردی وز خون جگر خضاب بستی مادر پشت پدر پیر شکست از غم تو تا قدّ رشید خود شکستی مادر از محفل خواهران جدایی کردی وز جمله برادران گسستی مادر...
-
(26) روز حساب
یکشنبه 1 دی 1392 19:00
(26) روز حساب به روز حسابم الهی الهی به سازم به نامهسیاهی الهی مرا پشت از عمر بسیار خم نیست به دوش است بار گناهی الهی مرا گمرهی جرم ارباب ره بود که رفتند هریک به راهی الهی چنان سوخت برق حوادث چنانم ز خرمن مرا نیست کاهی الهی کویر است دشت وجود من از اشک نروید به دشتم گیاهی الهی...
-
(25) لایلای گریهها
دوشنبه 25 آذر 1392 18:57
(25) لایلای گریهها ردای زهد را در بر نمیکردم چه میکردم؟ به آب کفر دامنتر نمیکردم چه میکردم؟ چو عیسی گشت مصلوب صلیب ظلم دورانها به عمری خدمت این خر نمیکردم چه میکردم؟ سری کاو لایق خاک ره جانان نمیباشد اگر خاک رهش بر سر نمیکردم چه میکردم؟ به غیر از کینه اندر سینه ما را...
-
(24) لاف شعر
شنبه 16 آذر 1392 18:55
(24) لاف شعر شبها به یاد روی تو مینوش میکنم با جام میغم تو فراموش میکنم شهری به خواب غفلت و من خواب شهر را با نعرههای هر شبه مغشوش میکنم بر فرق شیخ ساغر و پیمانه بشکنید فتوای پیر ماست در گوش میکنم تا آن که واکنم به جهان چشم و گوش دل با دل حدیث چشم و بناگوش میکنم میمیرم...
-
(23) چشم امّید
یکشنبه 10 آذر 1392 18:54
(23) چشم امّید یوسف حسن عمل در چاه است لاف را دامنهای تا ماه است منع ما میکند از بادهی ناب واعظ شهر مگر گمراه است گنه شیخ و خطای مستان مثل کوه گران با کاه است نخل حاجت چه بلند است ولی دست بیچارهی ما کوتاه است ره میخانه جدا از حرم است گمرهانیم اگر این راه است یار درپرده و...
-
(22) غبار بیسوار
یکشنبه 3 آذر 1392 18:52
(22) غبار بیسوار من غریبم آشنایان در دیار زندگی چشم دارم بر غبار بیسوار زندگی زندگان! گر زندگی این است ما هم زندهایم زندهای زالوصفت اندر کنار زندگی ای عجب از این خزان بیبهار عمر ما غنچهها پژمرده بین اندر بهار زندگی نیست یک خرمهره سرتاسر به دریای وجود غوص ببهوده است در قعر بحار...
-
(21) سبکمغزان دلسنگین
پنجشنبه 30 آبان 1392 18:51
(21) سبکمغزان دلسنگین سروران را سیر و سیرت سربهسر ننگین ببین رنگ اندر رنگ چون قوس قزح رنگین ببین گرچه در عقل و درایت لاف غربت میزنند جملگیشان را سبکمغزان دلسنگین ببین حالیا گر تکیه بر افلاک کمتر میکنند چون نگون گردد نگین پس خشتشان بالین ببین مارهای دوششان ضحّاکوار از نوششان...
-
(20) مباح مذهب ما
سهشنبه 21 آبان 1392 18:48
(20) مباح مذهب ما دلم دیوانه شد دیوانگان آرید زنجیری ز خود بیگانه گشتم آشنای عقل تدبیری مرا پای هوس در بند کن از زلف هندویی به صیدم دانهای در دام نه از خال کشمیری ز دستم ساغر افتاد و شکست ای ساقی مجلس! مرا عذری است دل بشکستهام بگذر ز تقصیری وصیّت میکنم کز بعد مرگم زاهدا! ساقی...
-
(19) خرقه تهی کرد فقیه
پنجشنبه 9 آبان 1392 18:46
(19) خرقه تهی کرد فقیه بادهی خون که ز مینای گل و لاله دمید آسمان از غم این داغ ز دل آه کشید بادهنوشان فلک خون چو به مینا کردند داغ ننگیست که پشت خم از این داغ خمید ملک از همّت مردانهی مردان خدا لالهزار است سراسر همه با خون شهید گر نه این بود همه عابد و زاهد بودیم حیف و صد حیف...
-
(18) اشک تمساح
یکشنبه 28 مهر 1392 18:44
(18) اشک تمساح کودکان مژده که این ملک پر از دیوانه است سنگ و آوار چه بسیار در این ویرانه است آشنایان قدمی در ره دین باید زد مفتی شهر ندانم ز چه رو بیگانه است منعم از میکدهای زاهد خودبین چه کنی تو ندانی که حرم کورهره میخانه است کعبتین است حرم تا شده بازیچهی غیر کعبه گر کعبه...
-
(17) ستمآباد
شنبه 20 مهر 1392 19:52
(17) ستمآباد یاران! حکایت دل بیدار بشنوید عطّارگونه غصّهی بیمار بشنوید از آه سرد حرف شرربار بشنوید سرّی ز سینه مخزن اسرار بشنوید رازی که بین خلق چه بیداد میکند خلقی که روز و شب همه فریاد میکند دشمن که روبروست نه جای خطر بود مکر و فریب و وسوسهاش بیاثر بود آن سینهای که کینهاش اندر...
-
(16) کعبهی دلها
چهارشنبه 10 مهر 1392 19:50
(16) کعبهی دلها طواف کعبهی دلها مسیر کوی تو باشد بیا که کثرت یاران ز آبروی تو باشد شب است و چشم امید جهان به صبح سعادت رخی نمای که عالم به جستوجوی تو باشد گناه ما نشود پاک جز به چشمهی کوثر زلال چشمهی کوثر روان به جوی تو باشد خوشا به حال حبیبی که ماه روی تو بیند بدا به حالت...
-
(15) زادهی رنج
پنجشنبه 28 شهریور 1392 19:48
(15) زادهی رنج آیید شبی بر در میخانه بگرییم تا بر در میخانه غریبانه بگرییم ما زادهی رنجیم و به پامان همه زنجیر بر گرد هم آییم و اسیرانه بگرییم چون سنگ نباشیم که بر کاخ بخندیم ما گنج گرانیم به ویرانه بگرییم عالم همه تبدار و گرفتار به هذیان بر بستر بیمار طبیبانه بگرییم هر کس به...
-
(14) چشم به راه
شنبه 16 شهریور 1392 19:45
(14) چشم به راه سری که سروری عالمی به سر دارد ز شوق چشم به راهان کجا خبر دارد؟ بگو به شیخ که بیهوده میدهی پندم که زهد ما و ریای تو کی اثر دارد؟ فتاده آتش حرمان به خرمن امّید شب سیاه سیاهان مگر سحر دارد بیا به مجلس رندان دمی سبو مشکن شکست توبه ببین لذّتی دگر دارد عجب مدار ز...
-
(13) پراکندگان جمع
دوشنبه 4 شهریور 1392 19:42
(13) پراکندگان جمع بیا به دیر مغان بین که جمله مینوشند غلام پیر مغانند و حلقه درگوشند گمان مبر که خماران چنین خموش استند چو آتشند حریفان اگر که خاموشند ره فلاح نمییابی ار عیان نشوی چو عارفان که به کنجند و دلق میپوشند ز ما بگو به همه عالمان گوشهنشین چه خوردهاند که بیگانهاند و...
-
(12) بازیچهی فرد
یکشنبه 27 مرداد 1392 19:39
(12) بازیچهی فرد کلبهی رنج و غم و خانهی درد است این جا چهرهی غمزدهام چون گل زرد است این جا یک دمم از جدل و چون و چرا راحت نیست بهر من خانه چو میدان نبرد است این جا چون غریبم من و در خانهی خود جایم نیست خانه ویرانه و ویرانه چه سرد است این جا گرد غربت به وطن بر سر کس ننشیند...
-
(11) بوریای بیریا
سهشنبه 15 مرداد 1392 19:36
(11) بوریای بیریا یاران چراغ عدل ندارد سرای ما سوزد دل کواکب هر شب برای ما دارم نیاز و نذر به درگاه بینیاز کز در درآید آن مه مشکلگشای ما عمریست در امید وصالش به سر کنیم نفرین و آفرین به دل باوفای ما کو همرهی که از ره صدق و صفای دل گامی به راه حق بزند پا به پای ما هر خرقه و ردا که...
-
(10) این نیز بگذرد
دوشنبه 24 تیر 1392 19:36
(10) این نیز بگذرد این درد و رنج و حسرت و غم نیز بگذرد خوش باش بینوا که ستم نیز بگذرد غرّه مشو که برترم از جاه و مال و حسن این تخت و تاج کشور جم نیز بگذرد عمری گذشت گرچه به ناکامی و شکست این مابقی چه بیش و چه کم نیز بگذرد امید فتح خویش ز دل برمکن که این رخش رجا ز پیچ و ز خم نیز...
-
(9) زنگی مست
چهارشنبه 12 تیر 1392 19:31
(9) زنگی مست نگر سبوی به دوش من است و تیغ به دستم رها کنید مرا شبروان که زنگی مستم سبو سبو بزنم باده زین پس از غم دنیا که توبه کردم و ساغر به فرق شیخ شکستم برم چو سجده به خاک از جمال دخترک تاک به اهل مدرسه گردد عیان که بادهپرستم بسوز خرقهی زهد و ریا و دامن تقوی نشین به...
-
(8) سلسلهی ستم
جمعه 31 خرداد 1392 19:30
(8) سلسلهی ستم بده ساقیا میلالهگون که بهار گشت و خزان گذشت شودم فراغت چند و چون که چنین نمود و چنان گذشت ز ره وفا نکند نظر ز قفایش آن مه سیمبر ز درم درآمده بیخبر کرمی نکرده دوان گذشت چو به پاست سلسلهی ستم ز جهانیان همه بیش و کم چه خوریم گر نخوریم غم همه نالهها ز فغان گذشت...
-
(7) من عرشیم
چهارشنبه 22 خرداد 1392 19:29
(7) من عرشیم دارم شکایت از تو و گردون دون میسوزم از فراق رخت ز اندرون من عرشیم ز فرش فراتر شوم گر سازیم ز زین فلک سرنگون گر دور جام دولت زهد و ریاست آن را چو بخت خویش کنم واژگون روزی اگر ز خاک رهایی یابم آرم به زیر این فلک نیلگون بیپرده هیچ مینشود چشمان تا از سرای خاک نیایی...
-
(5) نادرویش
یکشنبه 5 خرداد 1392 19:27
(5) نادرویش من که در میکده با پیر مغان همکیشم کی ز نامردمی اهل جهان اندیشم علم کفر بلند است خدایا مپسند رحمتی کن که در آن چارهی کار اندیشم ساقیا جام میم ده که در این بار تمام با غنای ادب و علم بسی درویشم گر تو رفتی ز برم لیک در این خلوت راز تا دم مرگ خیالت نرود از پیشم زین می...
-
(6) حق و باطل وارونه
شنبه 28 اردیبهشت 1392 19:27
(6) حق و باطل وارونه بزمها بر هم زنند این بیثمر گفتارها داغها بر دل نهند این بیوفا دلدارها دور گردون را و حق و باطل وارونه بین زورها بر صدرها منصورها بر دارها تا مقرّر شد عنان در دست ارباب ستم خود تو نشنیدی حدیث دزدها بازارها لقمهخوارانند از حلقوم ما نودولتان بین صفآرایی خیل موش در...
-
(6) حق و باطل وارونه
سهشنبه 17 اردیبهشت 1392 19:24
(6) حق و باطل وارونه بزمها بر هم زنند این بیثمر گفتارها داغها بر دل نهند این بیوفا دلدارها دور گردون را و حق و باطل وارونه بین زورها بر صدرها منصورها بر دارها تا مقرّر شد عنان در دست ارباب ستم خود تو نشنیدی حدیث دزدها بازارها لقمهخوارانند از حلقوم ما نودولتان بین صفآرایی خیل موش در...
-
(5) نادرویش
شنبه 31 فروردین 1392 19:23
(5) نادرویش من که در میکده با پیر مغان همکیشم کی ز نامردمی اهل جهان اندیشم علم کفر بلند است خدایا مپسند رحمتی کن که در آن چارهی کار اندیشم ساقیا جام میم ده که در این بار تمام با غنای ادب و علم بسی درویشم گر تو رفتی ز برم لیک در این خلوت راز تا دم مرگ خیالت نرود از پیشم زین می...
-
(4) نسیم کوی جانان
سهشنبه 20 فروردین 1392 19:20
(4) نسیم کوی جانان سینه پردرد است و از مژگان نمیبارم نمی بوستان دامنم را نیست یک نم شبنمی زین مصیبت گر روان گردد به مژگان سیل اشک میشود هر لحظه در دامانم از اشکم یمی آن چنان غم با دلم مأنوس میباشد که دل عاشقانه میگشاید در به روی هر غمی درد دل با کس نگویم چون تویی اسراردار جز...
-
کاریکلماتور 25
چهارشنبه 14 فروردین 1392 13:02
-
کاریکلماتور 24
چهارشنبه 30 اسفند 1391 12:49