*228* شهروای قدس
در سوگ مهدی اخوان ثالث
«خاموشی مرگت پر از فریاد»
ویران شدیم ای خانهات آباد!
ای «شهروای قدس»! ای غمگین!
ای سکّهی ناب غم دیرین
مزدای درد دشنه در پشتی
ژرفای «چشمانداز مزدشتی»
کوچت «به روی جادهی نمناک»
کوچی است در باران بلی غمناک
ما سالها بودیم همخانه
در «پایتخت قرن دیوانه»
"او" کرسی گرم «زمستان» بود
هم«صحبت سرما و دندان» بود
ما سوز را در ساز "او" دیدیم
از «گوش سرمابرده» نشنیدیم
در «پوستین ابر» پنهان بود
با «گریهی هر سقف» گریان بود
آن رفته بر هر بام در هر بوم
آن «خوابگرد قصّههای شوم»
این قصّه را از باد نشنیدهاست
در «اخم جنگل» بارها دیدهاست
کانجا که افرای سترگی هست
بیشک «چراغ چشم گرگی» هست
"امید" بود و شعر فردا بود
«اندیشهی نه توی نیما» بود
از «هشتخوان» چامه میآمد
از «آخر شهنامه» میآمد
یک آسمان در خاک اسیر آنک
صد موج «دربا در غدیر» آنک
شد «سنگ تیپاخوردهی رنجور»
سنگ نشان جادههای نور
با آن که یک تاریخ مردم بود
در «گردگین خاطره» گم بود
«میراث» او یک سر شما را باد
آن «پوستین کهنه» ما را باد
شهریور 1369
محمّد مستقیمی - راهی