*128* میقات خونین
گفتند "خانه" امن است
و به میهمانی خواندند ما را
که از قبیلهی "بوطالبیم"
و "شعبنشین" همیشهی تاریخ
و "خانه" میراث ماست
به میهمانی خواندند
این "کوفیان" همیشهی تاریخ
فرزندان زیادی "فرزند زیاد"
و ما که دیده بودیم
حجّ بیپایان را
در حماسهی خون "حسین"
با پروازی بلند
در نوردیدیم
فاصلهها را
و "کربلا" را به "مکّه" آوردیم
باشید
تا "زینبها"مان
"زینالعبادها"مان
به خطبه برخیزند
و برانگیزند
"مختارهامان" را
"میقات" بزرگمان را
"سعی" با"صفا"مان را
به خون کشیدند
تا "رمی" نکنیم شیاطین را
و "هاجرها"مان
اینان که پیش از این
بارها و بارها
"اسماعیلها"شان را
فرستادهاند
به مسلخی بیبازگشت
چه زیبا! "منا" را معنا کردند
و "سعیشان"
که داغ بود
داغ از داغ "اسماعیل"
"زمزمها" آفرید
جوشان و خروشان
که نهیب موجش
از ربایندگان امان "خانه" امان ربود
گفتند "خانه" امن است
"کعبه" را کعبتین انگاشتند
بازیچه پنداشتند
و با "ابرهه"
به بازی نشستند
و نرد باختند
و نشنیدند
صدای بال فوج "ابابیل" آگاهی را
بر فراز جهان
که "سجّیل" فریاد بر منقار
و تب کوچ از اسارت در بال
میآغازند
هجومی بیپایان را
و ندیدند
هزیمت "سپاه پیل" جهل را
از کعبهی دلها
هنوز اماننامهی "پیر" ما
در دست "بوسفیان" است
که نوادگانش
به خوشخدمتی کفتاران ستاده
"یوز" میتازانند
بر غزالان حرم...
آنک فریاد دوبارهی تاریخ است
که میپیچد
از "حرای" حرّیت
در کوچههای "مکّه"
و آکندهاست
"شعبهای" جهان
از نالهی تشنگان
"شکنجه کنید
"بلالها"مان را...
بکشید
"سمیّهها"مان، "یاسرها"مان را"
تا "هجرتی" دوباره آغازیم
از "مکّه"تان
تا "یثربها"مان
که همه جا "یثرب" است
و "انصار" در انتظار
که ما "مهاجران" را دریابند
و "مدینه" کنیم "یثربها"مان را...
آن گاه
از "مدینههای" عشق
از "مداین" شهامت
میکشانیم شما را
به "بدرهای" ذلّت
و مینشینیم
در "احد" تجربهها
و میکشانیم شما را
به "خندقهای" هلاکت
و دیگر بار
با"فتحالفتوحی" دیگر
"مکّه" را درمییابیم
و "کعبه" را "خانهی خدا" میکنیم دیگربار
و میخوانیم
"بلال" را
از دورترین نقطهی "افریقا"
تا "اذان" بگوید
بر بلندای بامش
و هشدارید!
ای نوادگان "هند و بوسفیان!"
این بار
اماننامهتان را
تمدیدی نیست...
محمّد مستقیمی - راهی