راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

(2) جمیلان‌ طریقت‌

(2) جمیلان‌ طریقت‌

جمیلان‌ طریقت‌ بین‌ که‌ بی‌مانند می‌مانند

حسودان‌ شریعت‌ را چو می‌رانند میرانند

بگو با خصم‌ اگر ما بر سر داریم‌ سرداریم‌

بگو آنان‌ که‌ با ما مرد میدانند می‌دانند

عطش‌ ما را و رندان‌ چون‌ سر آبند سیرابند

غرض‌ این‌ بی‌دلان‌ هرچند سیرانند اسیرانند

فقیران‌ بین‌ که‌ تا آن‌ گه‌ که‌ نا دارند نادارند

در این‌ میدان‌ و در این‌ رزم‌ گردانند اگر دانند

غنای‌ ما ببین‌ با آن‌ که‌ ناداریم‌ نا داریم‌

ولی‌ آنان‌ همه‌ صاحب‌منالانند و نالانند

به‌ بخشایش‌ ز رندان‌ گرچه‌ درویشیم‌ در پیشیم‌

به‌ عکس‌ آنان‌ خداوندان‌ دیوانند و دیوانند

ستم‌ از خوب‌رویان‌ است‌ مأمورند و معذورند

شراب‌ از دست‌ ما هرچند مستانند مستانند

اگر دور از بساط‌ عیش‌ دل‌داریم‌ دل‌ داریم‌

رقیبان‌ هم‌ اگر بنشسته‌ بر خوانند ستخوانند

زبان‌ الکن‌ ما را چو گویایند گوی‌ آیند

قرار از ما اگر طفل‌ دبستانند بستانند

شراب‌ لعل‌ محجوب‌ تو یاقوت‌ است‌ یا قوت‌ است‌

خماران‌ سر کوی‌ تو جانانند یا جانند

من‌ و راهی‌ و ساقی‌ گرچه‌ تن‌هاییم‌ تنهاییم‌

می‌و میخانه‌ و خم‌ هم‌ خروشانند و جوشانند

محمّد مستقیمی - راهی