راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

*538* رنگ

*538* رنگ

 

دیوارها

اهل سیاست بودند

هی رنگشان کردیم

اهل تجارت شدند.

محمد مستقیمی راهی

*537* صخره

*537* صخره

 

از آن صخره ی داغ و برهنه

پایین که بیایی

دستانت نرمای سبزه ها را می بوسد

و لبهایت خنکای چشمه را

همین جا

زیر همین صخره

محمد مستقیمی راهی

*532* اتومبیل ضد گلوله

*532* اتومبیل ضد گلوله

 

اکر هم بیاید

در این دیجور

سیاهپوش

با اتومبیل شیشه دودی مشکی

چراغ خاموش

کسی او را نمی بیند

انگار که نیامده است

محمد مستقیمی راهی

*517* گیر

*517* گیر

ماه‌هاست که می‌آید

هرروز

تنها

و می‌نشیند روی من

در این گوشه ی دنج پارک

و مرور می‌کند

آن روز را

که با او آمد

امروز

بیش از آمدنش

گیر دادم آنقدر

به زنجیر موتور سیکلت

تا آن مزاحم

برای رهایی مرکبش

شکست

نیمه خالی مرا...

محمد مستقیمی راهی

*516* اهتزاز

*516* اهتزاز

 

بر تپه‌ی مرزی

در نقطه‌ی صفر

سربازان خفته‌اند

من و همقطاران شهید

در برجک نگهبانی

بیداراباش

پاس می‌دهیم

تا پرواز پشه‌ای

خوابشان را نیاشوبد

پرچم

ایستاده در گرما

تا پگاهان

ما را باد میزند

###

فرسنگ‌ها آنسوتر

در پای‌تخت

در اتاق جنگ

دور از من و همقطاران شهید

سران

بیدارباش

نقشه می‌کشند

تا خوابمان را بیاشوبند

پرچم

ایستاده بر میز

در کوران کولر

تا پگاهان

به خود می‌لرزد

محمد مستقیمی راهی

*515* چتر (10)

*515* چتر (10)

 

گاهی

که با خود چتر داشتم

باران نمی‌بارید

گاهی

که باران می بارید

چتر با خود نداشتم

محمد مستقیمی راهی

*514* چتر (9)

*514* چتر (9)

 

من و او

در  هوای بارانی بود

زیر یک چتر می رفتیم

چترمان که دو تا شد

دیگر باران نبارید

محمد مستقیمی راهی

*513* چتر (8)

*513* چتر (8)

 

باران نبارید

خشکسالی

پوست و استخوانشان کرده بود

در مرز گرسنگی

دست امدادگر سازمان ملل

چتری بالای سرشان گرفت

تا از باران

در امان باشند

محمد مستقیمی راهی

*512* چتر (7)

*512* چتر (7)

 

چتری که به تو هدیه دادم

دو لذّت را از من ربود:

دست دادنت با من

ماندنت در زیر چتر من

محمد مستقیمی راهی

*511* چتر (6)

*511* چتر (6)

 

یادت باشد

به شهر ما که می‌آیی

ای مهربان

چتر با خودت بیار!

این جا همیشه هوا شدید است

یا بارانی

یا آفتابی

محمد مستقیمی راهی

*510* چتر (5)

*510* چتر (5)

 

آفتاب را

دریغ میکند از من

چترت

از سرم بردار

آمده‌ام حمام آفتاب بگیرم

محمد مستقیمی راهی

*509* چتر (4)

*509* چتر (4)

 

آسمان

در عزای رود گریست

چترها

سیاه پوشیدند

محمد مستقیمی راهی

*508* چتر (3)

*508* چتر (3)

 

در بارش تگرگ

نارون پیر

کودک را به زیر چتر خود کشید

از شدت تگرگ

چتر سوراخ سوراخ شد

محمد مستقیمی راهی

*507* چتر (2)

*507* چتر (2)

 

در شمال

آن قدر باران بارید

که تمام چترها

به فروش رفت

در جنوب

آن قدر باران نبارید

که تمام چترها

به فروش رفت

محمد مستقیمی راهی

*505* باران

*505* باران

 

باران !

عزیزم !

تو که رفتی

زنده‌رود هم به دنبال تو رفت

تو بازگشتی

امّا «او» بازنگشت

نمی خواهمت

برو

با زنده‌رود برگرد !

محمد مستقیمی راهی

*506* چتر (1)

*506* چتر (1)

 

بازار چتر

همه جا داغ است

آن جا

از بس باران می بارد

این‌ جا

از بس باران نمی بارد

محمد مستقیمی راهی

*504* ابر

*504* ابر

 

ابر

با چتر سیاهش

بالای سرم

چرت می زد

تندر

هم چترش را پاره کرد

هم چرتش را

محمد مستقیمی راهی

*503* سوار

*503* سوار

 

اتوبوس بعدی

اتوبوس بعدی

اتوبوس بعدی هم بیاید

سوار نمی شوم

تا «او» نیاید

محمد مستقیمی راهی

*487* پیوند

*487* پیوند

 

زنجیرها گسست

دیوارها قطور شد

دیوارها شکست

زنجیرها قطور شد

این چه پیوندیست

بین دیوارها و زنجیرها !؟

محمد مستقیمی راهی

*486* فانوس

*486* فانوس

 

سوسوی فانوس

در جنگل سیاه

به سوی کلبه‌اش کشاند

با ورودش

کلبه در خاموشی فرورفت

تاریکی چشم به راه خورشید نشست

محمد مستقیمی راهی

*485* پیراهن

*485* پیراهن

 

میان من و تو

یک پیراهن فاصله است

من که برهنه‌ام

تو فاصله را بردار

محمد مستقیمی راهی

*484* سفری دیگر

*484* سفری دیگر

 

آنک

بازمی‌گردیم

از سفر سبزه و گل

در سایه‌ی آن درخت کهن

همگام با موسیقی رود

در زمزمه‌ی آبشار

اینک

می‌نشینیم‌

در انتظار یک سفر دیگر

محمد مستقیمی راهی

*483* کبریت ناگهان

*483* کبریت ناگهان

 

آشپزخانه

در هم ریخته

تلنبار ظروف نشسته

در سینک ظرف شویی

رژه نامنظم سوسک‌ها

همراه با رزمایش پرواز مگس‌ها

نمک در شکردان

فلفل در سماقدان

بوی شیر گندیده

شیر تو شیر

شیر بسته‌ی آب

شیر بازمانده‌ی گاز

این جا خوراکی اگر هست

زقوم است

یا کبریت ناگهان

محمد مستقیمی راهی

*482* پیچک

*482* پیچک

 

پیچک

سوار بر دوش سپیدار

فریاد زد:

ما سپیدارها

محمد مستقیمی راهی

*481* سنگ قبر

*481* سنگ قبر

 

بر سنگ قبر من

بنویسید:

زندگی کوتاه فرصتی است

برای شدن

و مرگ

شاید همان شدن

محمد مستقیمی راهی

*480* تلفن

*480* تلفن

دوستانم

آنقدر بیمارند

که به جاى تلفن ١١٥

١١٣ را مى‌گیرند

محمد مستقیمی راهی

*479* افیون

*479* افیون

 

این چه افیونی‌ست

که همه را

به خلسه برده است!

محمد مستقیمی راهی

*477* قایم باشک(5)

*477* قایم باشک(5)

 

او که چشم می‌گذاشت

            خود را نشان می‌دادم

            تا در آغوشم بکشد

من که چشم می‌گذاشتم

            او خود را نشان می‌داد

            تا در آغوشش بکشم

بچه‌ها که چشم می‌گذاشتند

            ما در یک جا پنهان می‌شدیم

آخرین باری که چشم گذاشتم

او

            برای همیشه

                        گم شد

محمد مستقیمی راهی

*476* قایم باشک(4)

*476* قایم باشک(4)

 

من چشم می‌گذاشتم

                        تا او پنهان شود

او هرگز چشم نگذاشت

                        تا من پنهان شوم

محمد مستقیمی راهی

*475* قایم باشک(3)

*475* قایم باشک(3)

 

چشم گذاشته بودم

            تا او پنهان شود

                        پیدایش کنم

او را گم کردم

محمد مستقیمی راهی

*476* قایم باشک(2)

*476* قایم باشک(2)

 

چهل سال

همه جا را گشتم

                        نبود

من با خود

قایم باشک بازی می‌کردم

محمد مستقیمی راهی

*475* قایم باشک(1)

*475* قایم باشک(1)

 

بچه‌ها که چشم می‌گذاشتند

تو در تاریکی‌ها

قایم می‌شدی

بچه‌ها

از تو

از تاریکی

می‌ترسیدند

محمد مستقیمی راهی

*475* واژه فروشان

*475* واژه فروشان

 

چارسوق دلالان را

آخرین دلال

تخته کرد

واژه فروشان

دوره گرد شدند

محمد مستقیمی راهی

*470* کوتوله ٦

*470* کوتوله ٦

 

بر دوش لکاته‌ای

پرده می‌آویزی

بر پنجره‌ی اتاق خوابت

مشرف بر میدان مرکزی شهر

محمد مستقیمی راهی

*468* او

*468* او

دیروز

برای فرار از خویش

به پیاله فروشی رفتم

امروز

او را با خود آوردم

محمد مستقیمی راهی

*467* آیش

*467* آیش

 

دهقان پیر

به بهانه‌ی آیش

هیچ نکاشت

علف‌های هرز

مزرعه را پس گرفتند

محمد مستقیمی راهی

*467* آیش

*467* آیش

 

دهقان پیر

به بهانه‌ی آیش

هیچ نکاشت

علف‌های هرز

مزرعه را پس گرفتند

محمد مستقیمی راهی

*465* گرگ و میش

*465* گرگ و میش

 

پگاه دروغ دیر بایید

گرگ و میش به درازا کشید

گرگ‌ها آنقدر در پوستین میش ماندند

که پوستشان شد

دیگر چوپان دروغگو هم آن‌ها را نمیشناسد

و میش‌ها از خودشان هم میترسند

محمد مستقیمی راهی

*456* آتش‌فشان

*456* آتش‌فشان

برمی‌تابند

دهان بسته‌ی آتش‌فشان را

گدازه‌های سرد شده‌ی بیرون

از باران گهان

برنمی‌تابند

دهان بسته‌ی آتش‌فشان را

گدازه‌های ملتهب درون

از انفجار ناگهان

محمد مستقیمی راهی

*454* یک تاریخ غبار

*454* یک تاریخ غبار

 

آمدی در پشت یک تاریخ غبار

فرصتی نبود

            تا چهره‌ات را بشویم

            در زلال اشک‌هایم

و رفتی همچنان غبار‌گرفته

            در پشت یک تاریخ غبار

محمد مستقیمی راهی

*453* گنداب

*453* گنداب

 

دیریست

دردم جاری نمی‌شود

می‌ترسم

بعضی مرداب‌های زمین

گندابند

محمد مستقیمی - راهی

*452* کهکشانی

*452* کهکشانی

 

وقتی کم‌ترین پروازمان

            کهکشانی‌ست

بیا دل نبندیم

            به آنان که دنیای بزرگشان

            از این جاست تا نوک بینی

محمد مستقیمی راهی

*451* وارونگی

*451* وارونگی

 

پرواز کردم

با مرغابی‌ها در آب

احساسشان وارونه بود

            آسمان آن بالاست

محمد مستقیمی راهی

*450* رود

*450* رود

 

هر روز خستگیم را

به گل‌ها می‌دادم

امروز به رود

رود خسته‌تر از من بود

محمد مستقیمی - راهی

*449* اصفهان

*449* اصفهان

 

اصفهان که زیباست

گاهی از خود می‌پرسم

            چرا زنده‌رود نمی‌ماند در آن؟

لابد نمی‌ماند که اصفهان بماند

محمد مستقیمی - راهی

*448* کینه

*448* کینه

 

دود کینه‌های ما

            تا چشم ستارگان رفت

و آسمان

            تشت آب‌چرکش را

            به سر رهگذران ریخت

محمد مستقیمی - راهی

*447* قناری

*447* قناری

 

قناری مرد

            و خواندن را نیاموختیم

            و نیاموختیم که قناری مرد

محمد مستقیمی - راهی

*446* پرنده

*446* پرنده

 

پروانگان به میهمانی شمع‌ها رفتند

                        گبرآسا و حرارت‌گون

            و آنان را بازگشتی نیست

                        که تا پایان پرنده می‌مانند

من امشب

            به انتظار آمدن تو

                        تا پایان پرنده می‌مانم

محمد مستقیمی - راهی

*445* شربت

*445* شربت

 

... وجنگ را سر سازش با ما نیست

گلوله‌ها را داغاداغ

            خواهیم نوشید

                        تا به آن سمت مرز بگوییم

                        شربت شهادت

                                    گرماگرم گواراست

محمد مستقیمی راهی

*444* نگرش

*444* نگرش

بر مزار دکتر علی شریعتی، دمشق

 

چگونه نگریسته‌ای

            که می‌ترسند

                        دیروزیان از شورت

                        امروزیان از گورت

محمد مستقیمی راهی