*477* قایم باشک(5)
او که چشم میگذاشت
خود را نشان میدادم
تا در آغوشم بکشد
من که چشم میگذاشتم
او خود را نشان میداد
تا در آغوشش بکشم
بچهها که چشم میگذاشتند
ما در یک جا پنهان میشدیم
آخرین باری که چشم گذاشتم
او
برای همیشه
گم شد
محمد مستقیمی – راهی