راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

اهل نیستان


ای اهل نیستان! هی! نی را نفروشید

ای دل ای دل، دل‌ای دل‌ای را نفروشید

هم آنچه نگارد نی و هم آنچه نوازد

نه نامه و نه ناله‌ی نی را نفروشید

زاینده‌ی این هر دو هنر خاک سپاهان

هشدار که سرچشمه‌ی جی را نفروشید!

خود را بفروشید به هر حاکم، در ری

این نی را، این حاصل ری را نفروشید

ای هم‌نی‌یَکانم در نیزار جدایی!

هشدار شما هم غزنی را نفروشید!

آتش به نیستان مزنید ای ناپاکان!

هی روسپیانه رگ و پی را نفروشید

صد بار زمستان زده، روییده دوباره

سبزینه‌ی جان برده ز دی را نفروشید

سکر ازلی از شکر نی شده حاصل

این برتر از مستی می را نفروشید

او بوده که نگذاشته از ریشه بخشکید

این بیشه و این ریشه‌ی وی را نفروشید

محمد مستقیمی - راهی