راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

*181* از فرش تا عرش

*181* از فرش تا عرش

از قید طبیعت‌ چو برستی‌ خوش‌ باش‌

گر زاهد و گر باده‌پرستی‌ خوش‌ باش‌

در خاک‌ بماند آن‌ که‌ در خاک‌ بماند

از فرش‌ چو بر عرش‌ نشستی‌ خوش‌ باش‌

محمّد مستقیمی - راهی

*185* پیرانه‌سر

*185* پیرانه‌سر

آرامش‌ من‌ ز غایت‌ بی‌خبریست‌

در لانه‌ نشستنم‌ ز بی‌بال‌ و پریست‌

عصیان‌ چو نمی‌کنم‌ ز تقوایم‌ نیست‌

عابد شدنم‌ نیز ز پیرانه‌سریست‌

محمّد مستقیمی - راهی

*184* گریز از خویش

*184* گریز از خویش

گر پای‌ بدی‌ ز خویش‌ بگریختمی‌

گر سر بودی‌ به‌ دار آویختمی‌

گر دل‌ بودی‌ به‌ پای‌ جان‌ باختمی‌

گر جان‌ بودی‌ به‌ پای‌ دل‌ ریختمی‌

محمّد مستقیمی - راهی

*183* حدیث‌ شب‌

*183* حدیث‌ شب‌

ما شب‌زدگان‌ حدیث‌ شب‌ می‌دانیم‌

بیمارانیم‌ و رنج‌ تب‌ می‌دانیم‌

هر چند همیشه‌ زار و گریان‌ بودیم‌

زیبایی‌ خنده‌ را به‌ لب‌ می‌دانیم‌

محمّد مستقیمی - راهی

*187* ای‌ ناخلف‌

*187* ای‌ ناخلف‌

رضوان‌ بفروختیم‌ بر گندم‌ خال‌

زاهد پی‌ وعده‌ رفت‌ و ما در پی‌ حال‌

ماییم‌ ز ابناء خلف‌ آدم‌ را

ای‌ ناخلف‌ کج‌رو کج‌خواب‌ و خیال‌!

محمّد مستقیمی - راهی

*186* عقرب

*186* عقرب

افسانه‌ی‌ زندگی‌ شبی‌ بیش‌ نبود

زاییده‌ی‌ هذیان‌ تبی‌ بیش‌ نبود

بس‌ خوب‌ شناختم‌ بنی‌آدم‌ را

در خصلت‌ و فطرت‌ عقربی‌ بیش‌ نبود

محمّد مستقیمی - راهی

*189* گوساله‌تراش‌ دهر

*189* گوساله‌تراش‌ دهر

تلخی‌ سکوت‌ شور ما را دزدید

یلدای‌ همیشه‌ نور ما را دزدید

گوساله‌تراش‌ دهر با حیله‌ و جهل‌

موسای‌ کلیم‌ طور ما را دزدید

محمّد مستقیمی - راهی

*188* بذر نفاق

*188* بذر نفاق

زان‌ روز که‌ سرنوشت‌ ما بنوشتی‌

یارب‌! به‌ سیاهی‌ و بدی‌ و زشتی‌

کین‌خواهی‌ و کین‌جویی‌ ما نیز ز توست‌

این‌ بذر نفاق را تو در ما کشتی‌

محمّد مستقیمی - راهی

*147* مفتی‌ و شیخ‌

*147* مفتی‌ و شیخ‌

گر باده‌ به‌ مینای‌ فلک‌ نیست‌ مرا

گر سیر به‌ دنیای‌ ملک‌ نیست‌ مرا

گر مفتی‌ و شیخ‌ جاهلم‌ مدانند

شادم‌ که‌ به‌ وحدت‌ تو شک‌ نیست‌ مرا

محمّد مستقیمی - راهی

*192* معلّم

*192* معلّم

از دولت‌ نام‌ توست‌ آوازه‌‌ی علم‌

از رشته‌ی جان‌ توست‌ شیرازه‌ی علم‌

در وصف‌ بزرگی‌ تو حیران‌ ماندیم‌

بهتر که‌ بگوییم‌ به‌ اندازه‌ی‌ علم‌

محمّد مستقیمی - راهی

*191* باغ‌ هزار گل‌

*191* باغ‌ هزار گل‌

خورشید شرف‌ به‌ شام‌ تار آوردیم‌

در موسم‌ برد ورد بار آوردیم‌

خواندیم‌ ترانه‌ی‌ رهایی‌ از شوق

در باغ‌ هزار گل‌ هزار آوردیم‌

محمّد مستقیمی - راهی

*190* پیغمبر صبح‌

*190* پیغمبر صبح‌

سوسوی‌ تجلّی‌ آمد از اختر صبح‌

خورشید یقین‌ دمید در باور صبح‌

با سوره‌ی نور از دل‌ تاریکی‌

بر چشم‌ زمان‌ نشست‌ پیغمبر صبح‌

محمّد مستقیمی - راهی

*193* معلّم

*193* معلّم

روشن‌ ز کلامت‌ ای‌ معلّم‌ دل‌ ماست‌

با مهر تو آمیخته‌ آب‌ و گل‌ ماست‌

هر مشکلی‌ از همّت‌ تو آسان‌ شد

جز قدر تو داشتن‌ که‌ این‌ مشکل‌ ماست‌

محمّد مستقیمی - راهی

*194* پرواز کبوتران‌

*194* پرواز کبوتران‌

هنگامه‌ی‌ هجرتی‌ اهورایی‌ بود

صد باغ‌ شکوفه‌ در شکوفایی‌ بود

در وسعت‌ آبی‌ بلند ایثار

پرواز کبوتران‌ تماشایی‌ بود

محمّد مستقیمی - راهی

*195* کسوف‌ خشم‌

*195* کسوف‌ خشم‌

کوه‌ از تو صلابتی‌ دگر می‌گیرد

دریا ز سحاب‌ تو گهر می‌گیرد

افتد به‌ کسوف‌ خشم‌ اگر مهر رخت‌

غوغا چو کنند بیشتر می‌گیرد

محمّد مستقیمی - راهی

*197* هم‌بازی‌ کودکی‌

*197* هم‌بازی‌ کودکی‌

او بود که‌ عشق‌ را مجازی‌ نگرفت‌

غیر از ره‌ پاک‌ سرفرازی‌ نگرفت‌

هم‌بازی‌ کودکی‌ من‌ از چه‌ سبب‌

در بازی‌ جان‌ مرا به‌ بازی‌ نگرفت‌

محمّد مستقیمی - راهی

*197* هم‌بازی‌ کودکی‌

*197* هم‌بازی‌ کودکی‌

او بود که‌ عشق‌ را مجازی‌ نگرفت‌

غیر از ره‌ پاک‌ سرفرازی‌ نگرفت‌

هم‌بازی‌ کودکی‌ من‌ از چه‌ سبب‌

در بازی‌ جان‌ مرا به‌ بازی‌ نگرفت‌

محمّد مستقیمی - راهی

*196* جوی‌ شیر شیرین‌

*196* جوی‌ شیر شیرین‌

 هرچند که‌ بیستون‌ غم‌ سنگین‌ است‌

با خسرو عشق‌ شیوه‌ام‌ تمکین‌ است‌

جاریست‌ به‌ جوی‌ شیر شیرین‌ خونم‌

فرهادی‌ بیستون‌ مرا شیرین‌ است‌

محمّد مستقیمی - راهی

*198* موسم‌ لاله

*198* موسم‌ لاله

او زردی‌ چهره‌ را به‌ گل‌ها بخشید

صد فصل‌ بهار سبز بر ما بخشید

در موسم‌ لاله‌ سرخی‌ خون‌ بارید

آبی‌ شد و خورشید به‌ دنیا بخشید

محمّد مستقیمی - راهی

*199* جشن‌ کرکسان

*199* جشن‌ کرکسان

صید هوس‌ بوالهوسانی‌ راهی‌!

بازیچه‌ی‌ دست‌ ناکسانی‌ راهی‌!

در عرصه‌ی‌ پیکار چه‌ آهو چه‌ پلنگ‌

قربانی‌ جشن‌ کرکسانی‌ راهی‌!

محمّد مستقیمی - راهی

*244* جفا

*244* جفا

گر دل‌ به‌ برم‌ بود به‌ جان‌ داشتمی‌

گر تخم‌ وفا بود به‌ دل‌ کاشتمی‌

گر از تو به‌ من‌ جفا نمی‌رفت‌ همی‌

جور دگران‌ ندیده‌ انگاشتمی

محمّد مستقیمی - راهی

*245* نگاه

*245* نگاه

گفتم‌ روزم‌ گفت‌ سیاهش‌ کردم‌

گفتم‌ عمرم‌ گفت‌ تباهش‌ کردم‌

گفتند به‌ وقت‌ رفتنش‌ چون‌ کردی‌؟

گفتم‌ که‌ نشستم‌ و نگاهش‌ کردم

محمّد مستقیمی - راهی

*256* بور

*256* بور

بر شهد گل‌ جایزه‌ زنبور شدم‌

کبریت‌ قضا کشیدی‌ و دور شدم‌

این‌ جایزه‌ گفتم‌ آبرویی‌ است‌ مرا

تو شست‌ نشان‌ دادی‌ و من‌ بور شدم

محمّد مستقیمی - راهی

*540* مادر مهربان

*540* مادر مهربان

بر سنگ مزار دولت

 

ای خاک ز آب هم روان‌تر شده‌ای

با دولت پیر ما جوان تر شده‌ای

تا مادر مهربان ما را بردی

ای خاک چقدر مهربان‌تر شده ای

محمد مستقیمی راهی