راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

(4) نسیم‌ کوی‌ جانان

(4) نسیم‌ کوی‌ جانان

سینه‌ پردرد است‌ و از مژگان‌ نمی‌بارم‌ نمی‌

بوستان‌ دامنم‌ را نیست‌ یک‌ نم‌ شبنمی‌

زین‌ مصیبت‌ گر روان‌ گردد به‌ مژگان‌ سیل‌ اشک‌

می‌شود هر لحظه‌ در دامانم‌ از اشکم‌ یمی‌

آن‌ چنان‌ غم‌ با دلم‌ مأنوس‌ می‌باشد که‌ دل‌

عاشقانه‌ می‌گشاید در به‌ روی‌ هر غمی‌

درد دل‌ با کس‌ نگویم‌ چون‌ تویی‌ اسراردار

جز تو کس‌ را می‌نیابم‌ با خود ای‌ مه‌ محرمی‌

بنده‌ی‌ پیر خراباتم‌ در این‌ هجران‌ و درد

باز می‌گیرد ز سر دور می ‌از من‌ هر دمی‌

ساقیا بر نقد می ‌بستان‌ ردا و خرقه‌ را

نیست‌ غیر از جام‌ می ‌از بهر دردم‌ مرهمی‌

تیر مژگانش‌ ز پشت‌ پرده‌ در دل‌ها نشست‌

آهوان‌ دشت‌ را بین‌ گشته‌ صید ضیغمی‌

آن‌ چنان‌ در بند پیمانم‌ که‌ نا روز وعید

نیست‌ در خلوت‌ مرا غیر از غم‌ و غم‌ همدمی‌

ره‌ چو تاریک‌ است‌ و پیچان‌ کو سکندر کو خضر؟

تا نماید راه‌ در ظلمات‌ هر پیچ‌ و خمی‌

آدمیّت‌ رخت‌ بربسته‌ست‌ از روی‌ زمین‌

کو مسیحادم‌ که‌ از نو باز سازد عالمی‌

گر نگار پرده‌پوشم‌ پرده‌ از رخ‌ برکشد

ز آه‌ خود وز برق چشمانش‌ بسوزم‌ عالمی‌

گو میان‌ بربند راهی‌ و مهیّا شو به‌ رزم‌

کز نسیم‌ کوی‌ جانان‌ بوی‌ وصل‌ آید همی‌

محمّد مستقیمی - راهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد