(28) شیخ بیدین
نصیب من نشد از باغ جنّت شاخ نسرینی
ندارم توشهای در آخرت هم غیر تلقینی
نگونبختی نگر کز بخت میجویم سعادت را
ضلالت بین ره حق مینماید شیخ بیدینی
مشو مغرور جاه و مال کاین گردون دون آخر
به خاکت مینشاند گر سکندر گر تموچینی
جهان چون آسیا و ما در آن چون آسیاسنگیم
تحرّک گر نداری پس یقین دان سنگ زیرینی
تمنّاییست ما را اندرین دوران درد و رنج
ز تو ای رنج! پایانی ز تو ای درد! تسکینی
کفایت میکند ما را سبویی از شرابی تلخ
امیدی نیست از مینای گردون شهد و شیرینی
به فرمان تو ما را گر سبوها بشکند زاهد
گزیری نیست بر حکم تو جانا! غیر تمکینی
سلاطین ادب را بر رخت شهمات میبینم
یقین راهی! به شطرنج سخن همواره فرزینی
محمّد مستقیمی - راهی