راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

*63* پنجره‌ها

*63* پنجره‌ها

تگرگ‌ کین‌ زده‌ بر کوچه‌سار پنجره‌ها

شکسته‌ شاخ‌ و بر شیشه‌زار پنجره‌ها

تنیده‌ تار فریب‌ عنکبوت‌ تنهایی‌

به‌ گوشه‌ه‌ای‌ سکوت‌ دیار پنجره‌ها

نشسته‌ گرد کدورت‌ بر آبگینه‌ی‌شان‌

غبار کینه‌ شده‌ پرده‌دار پنجره‌ها

ز چارچوبه‌ی‌ وحدت‌ گسسته‌اند مگر

که‌ باد هرزه‌ رباید قرار پنجره‌ها

کجاست‌ پور فلق‌ تا پس‌ از پگاه‌ دروغ‌

به‌ صبح‌ راست‌ گشاید حصار پنجره‌ها

بیا بیا که‌ گرفته‌است‌ در کف‌ جولان‌

حیای‌ گربه‌وشان‌ اختیار پنجره‌ها

بریز خون‌ سیه‌گربه‌ی‌ وقاحت‌ را

به‌ خرده‌شیشه‌ی‌ الماس‌وار پنجره‌ها

بیا بزن‌ به‌ سرانگشت‌ نور طرح‌ سحر

به‌ روی‌ شیشه‌ی‌ مات‌ از غبار پنجره‌ها

بیا که‌ یخ‌زده‌ گلدان‌ خشک‌ و خالی‌ را

به‌ گوشه‌ای‌ فکنیم‌ از کنار پنجره‌ها

بیار آینه‌ فانوسی‌ از قبیله‌ی‌ نور

به‌ شامگاه‌ شبستان‌ تار پنجره‌ها

ز اشک‌ روشنی‌ آور به‌ قدر یک‌ خورشید

نشان‌ به‌ دیده‌ی‌ امّیدوار پنجره‌ها

کویر دیده‌ی‌ من‌ کهنه‌ تشنه‌ی‌ نور است‌

دریچه‌ایست‌ مگر از تبار پنجره‌ها

بیار شعر سحر راهیا! که‌ بیدار است‌

هزار دیده‌ی‌ شب‌زنده‌دار پنجره‌ها

محمّد مستقیمی - راهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد