راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

*79* راهی‌ شب‌

*79* راهی‌ شب‌

در شهر شب‌ خفّاش‌ ظلمت‌ جار ناهنجار می‌زد

توفان‌ غم‌ بی‌تاب‌ خود را بر در و دیوار می‌زد

در گوشه‌های‌ کومه‌ی‌ تنهاییم‌ چشمان‌ حسرت‌

بیداریم‌ را بر صلیب‌ خواب‌ غفلت‌ دار می‌زد

یک‌ لحظه‌ کابوس‌ سیه‌ از تنگنای‌ دیده‌ بگریخت‌

در پرده‌های‌ خواب‌ نوشین‌ چنگ‌ رؤیا تار می‌زد

دیدم‌ به‌ رؤیا بر بلندای‌ افق‌ مرغ‌ سحرگاه‌

آهنگ‌ جان‌بخش‌ رهایی‌ را دمادم‌ جار می‌زد

مجنون‌ شب‌ از شرم‌ روی‌ نور در بیغوله‌ می‌شد

لیلای‌ ناز بامدادان‌ خیمه‌ بر کهسار می‌زد

دیدم‌ به‌ رؤیا دختر خورشید را در حجله‌ی‌ صبح‌

با شوق وصل‌ از خون‌ شب‌ پیرایه‌ بر رخسار می‌زد

دیدم‌ به‌ معراج‌ شرف‌ پیغمبر آزادگی‌ را

با دست‌ آزادی‌ نشان‌ بر سینه‌ی‌ احرار می‌زد

دیدم‌ وسیع‌ گرم‌ گندمزار را بر پهنه‌ی‌ دشت‌

موّاج‌ و زرّین‌خوشه‌ پرنجوا دم‌ از ایثار می‌زد

رؤیای‌ شیرین‌ مرا فریاد جغد جنگ‌ دزدید

بار دگر خفّاش‌ ظلمت‌ جار ناهنجار می‌زد

تا در اجاق سرد بستر کنده‌ی‌ تب‌ گرم‌ می‌سوخت‌

بوران‌ هذیان‌ شاخه‌های‌ خشک‌ لب‌ را بار می‌زد

از کوچه‌ می‌آمد به‌ گوش‌ آوای‌ گرم‌ راهی‌ شب‌

جان‌سوز آوایی‌ که‌ خون‌ در دیده‌ی‌ بیدار می‌زد

محمّد مستقیمی - راهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد