*** جغرافیای روشنی
من از شهر بلندآوازهی ایثار میآیم
ز نخلستان در خون خفتهی پربار میآیم
من از تاریکی اعصار ظلمتسار بگذشتم
ز اردی یلان شبکش بیدار میآیم
اگر تفسیر بر جغرافیای روشنی هستم
از آن یلدای تاریخ سراسر تار میآیم
کویر قرنهای خشک را در پشت سر دارم
اگر با دشتهایی از گل بیخار میآیم
هزاتران رمز هشیاری از آن شبهای میدارم
اگر اینسان خراب از خانهی خمّار میآیم
من آن بیگانه را از خانهی آزادگان راندم
کنون با خلوت و امنیّت بسیار میآیم
به خاموشی کشاندم صوت ناهنجار زاغان را
که چونان مرغ حق با نغمهی هنجار میآیم
پرستوهای هجرت را بهاران هدیه آوردم
گر از پاییز غم با دیدهی خونبار میآیم
من از آبشخور باغ شقایق آب نوشیدم
که خونین جامه گلگون گونه گلرخسار میآیم
به استقبال بنوازید آهنگ اناالحق را
که با پیغام منصور از فراز دار میآیم
هلا راهی در این وادی کمیت عقل میلنگد
نمیبینی کزین صحرا چه مجنونوار میآیم
محمّد مستقیمی - راهی