*115* رود رود خیابان
دوباره سرخی خون در سپید جاری بود
به رود رود خیابان شهادت جاری بود
دوباره ریشهی یأس سیاه میپوسید
ز هر کرانه زلال امید جاری بود
دوباره بوی گلاب و سپند میآمد
به کوی و برزن ما بوی عید جاری بود
دوباره اشک پدر بود و گریهی مادر
نه آشکار که در ناپدید جاری بود
حسینیان به سپاه یزید چیره شدند
ز هر طرف نفس بایزید جاری بود
دوباره بارش بارانی از درود و سلام
به سوی فرش ز عرش مجید جاری بود
به دوش خماران خراب میرفتند
به کوچهای که ز جویش نبید جاری بود
به راستای شهادت به سوی پیر مراد
دوباره سیل ز خیل مرید جاری بود
ز واژه واژهی پیغام خونشان دیدم
به گوش راهی این ره نوید جاری بود
محمّد مستقیمی - راهی