*116* نیل عزا
در سوگ خواهرزادهام مجید مستقیمی
مرگ تو زنده کرد همه داغهای ما
آورد ارمغان غم دیگر برای ما
درد و غمی دوباره به غمهای ما فزود
آوازه گشت قصّهی درد و بلای ما
دوران چرا فسانهی ما را ز سر گرفت
از یاد رفته بود مگر ماجرای ما
نیل عزا ز جامهی ما رخت بسته بود
بار دگر نشست به نیلی قبای ما
اشکی نمانده تا که بریزیم در غمت
هر چند گریه است ز سر تا به پای ما
خون میگریست دیدهی خورشید بر افق
صبحی که دید درد و غم جانگزای ما
پشت دوتای چرخ از این غصّه میشکست
میبود لحظهای اگر این دم به جای ما
خاموشی تو مطلع فریاد بودن است
بیوده نیست همهمهی هایهای ما
"راهی" کنون رثای تو را ساز کردهاست
تا ساز کی سود سخنی در رثای ما
محمّد مستقیمی - راهی