*122* بیش و کم
هم از شادی هم از غم میسرایم
برای سور و ماتم میسرایم
به هر محفل نشیند سوز و سازم
زمانی زیر و گه بم میسرایم
گه از مکنت گه از درویشی خویش
هم از بیش و هم از کم میسرایم
گهی از درد گویم گه ز درمان
گهی از زخم و مرهم میسرایم
بود ذمّ بدی مدح نکویی
اگر مدح و اگر ذم میسرایم
دلم آیینهی سیمای هستی است
اگر از جام و از جم میسرایم
کلامم آیتی از زشت و زیباست
اگر سربسته درهم میسرایم
سرودم نالهی جانسوز عشق است
بلی تا میتوانم میسرایم
محمّد مستقیمی - راهی