*210* گور چاووش
شهابی درخشید و خاموش شد
شب نقرهپوشم سیهپوش شد
چراغی که افروختیمش به عشق
به دمسردی عقل خاموش شد
ز نیرنگ سودابه کاشانهام
گلآذین خون سیاووش شد
رسا بود فریاد دیوارها
به رنگی ز نیرنگ خاموش شد
همه مشت بود و ستمسوز بود
همه پشت گشت و همه دوش شد
دگر حاصلی نیست فریاد را
خدایا! خدا هم گرانگوش شد
اجاقی به جا بود از کاروان
که خاکسترش گور چاووش شد
به یاد تو ای مهربانتر ز عشق!
سراپا وجود من آغوش شد
محمّد مستقیمی - راهی