*220* یاس و لاله
باز امشب نالهام سر میزند
شعله در برج کبوتر میزند
ناله نی گلهای ریواس من است
گوشهای از شور احساس من است
باغ من گلخانهای از یاسهاست
هر گلی جز یاس سهم داسهاست
چند روزی باغ داغ لاله بود
لاله بود ژاله بود و ناله بود
باغ باغ لاله بود و سک نداشت
لحظهای اندیشهی پیچک نداشت
چارسوقش چار روزی داغ بود
بهترین گل بود دشت باغ بود
گلفروشان تازهاش میخواستند
بر طبق زیباش میآراستند
عاشقان را زینت آغوش بود
دردنوشان را سبوی دوش بود
لیک این دولت دو روزی بود و بس
چون دم صبحی که باشد یک نفس
لاله اینک های و هوی غربت است
از فراموشان کوی غربت است
لاله یک گل نیست یک افسانه است
لاله با امروز من بیگانه است
لاله کارون را تداعی میکند
لجّهی خون را تداعی میکند
لاله بوی کوچ دارد بوی کوچ
طرح پرواز است در سکوی کوچ
یاس پیغام نشاندن میدهد
بوی در ییلاق ماندن میدهد
یأس را من بارها بوییدهام
من ز خاک یأسها روییدهام
یاس دیوار بنفش خشم نیست
یاس یک گل هست خار چشم نیست
یاس باید کاشت داس من کجاست
خستهایم از لاله گاوآهن کجاست
ما به رغم وای وای لالهها
یاس میکاریم جای لالهها
محمّد مستقیمی - راهی