*250* دروغین بادبانها
بردار از راه یقین چاه گمانها را
کاین راهزن گمراه خواهد کاروانها را
تا دروهای نور با سر میتوان رفتن
گر برندارند از کنار ره مشانها را
اندیشه را از لولوی لغزش نترسابید
خواهد جوید این موریانه نردبانها را
شیرین و شور و تلخ را فریاد باید کرد
تنها چشیدن نیست در فطرت زبانها را
پرها بسوزد در هوای لانهی سیمرغ
گر تیره دارید از کلاغان آسمانها را
زین ابر و این رگبار سقف خانه خواهد ریخت
گر بسته میخواهید چشم ناودانها را
سکّان اگر، لنگر مگر، ساحل کجا؟ انگار
باید برافرازی دروغین بادبانها را
آن قهرمان تا قلّههایم میتواند برد
کز دست من تا قلّه بندد ریسمانها را
هرگز بهار باغ را باور نخواهم کرد
تا خاک نگشاید به روییدن دهانها را
محمّد مستقیمی - راهی