*344* تلفن
زنگ میزد گوش، گوشی زنگ زد
دنگ دی دی دنگ دی دی دنگ زد
یک صدای آشنا بعد از سه سال
باز این بیرنگ را در رنگ زد
حس زیباو لطیف از پشت سیم
آمد آرام و دلش را چنگ زد
صندلی سنگین شد و در خود شکست
یک نفر انگار طبل جنگ زد
یادش آمد دفتر شعرش شکست
یا همین حس بوفه را بر سنگ زد
شیشه را لاجرعه در گیلاس ریخت
لاابالی نام را در ننگ زد
مست بیرون زد زخانه رفت رفت
پشت یک در ایستاد و زنگ زد
نیمهشب آن گوشی بیپرده را
بر بلند سیم خود آونگ زد
محمّد مستقیمی – راهی