*352* بازیچهها
آنک!
تشنگیم در بیابان کودکی
راستترین بود
پیآمد عرقریزان دوندگی
در پی چیدن یک هندوانهی ابوجهل
برای بازیچه
و گاهی پیآمد پیشاب
بر مارمولکی خفته در سرگین
و گریز در قهقهه
بی هراس از تصاعد سیانور
و جنون مارمولک
از معجون پیشاب و سرگین
لذّت دیدار سراب
در دوردست اوژلین برخورد
لهلهزنان تا آغوش سراب
و خفتن در سایهسار تاغ
با هزاران رخنه در خاک
لانهی سیآهکژدمهای پرشرنگ
کودکی بازیچهها
بازیچههای کودکی
بیابان روییده تا انتهای دنیا
تلحی هندوانهی ابوجهل
با عطر فریبای زرد
پیشاب
سرگین
مارمولک جنونزده
تاغ و سایهی زهرآگین
و گذر آسان من و تو
اینک!
تشنگی در خیابان پشت کودکی
پیآمد عرقریزان زندگی
در پی خرید هندوانهی شاهپسند
بیشرنگ
با شهد
مارمولکهای جنونزده از هر سو
بی معجون سرگین وپیشاب
و گریز در هق هق
از دود سیانور
و فریب آب
در دستآورد هر برخورد
لهلهزنان تا چنگال منجلاب
در گزش سیاهکژدمها
نه از جنون پیشاب و سرگین
که از سر کین
در سایهسار سروها
نه خفته بر خاک
که در پروازی خفّاشین
من و تو
بازیچه
در خرید هندوانه
در گریز از جنون سیانور
و سیاهشرنگ
سرو و سایهی زهرآگین
من و تو
مرگ...
محمّد مستقیمی – راهی