راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

*364* باران‌

*364* باران‌

"به‌ صحرا شدم‌ عشق‌ باریده‌بود"

هوا دامنی‌ عطر ارکیده‌ بود

ز شرم‌ تماشا بنفشه‌ شدم‌

که‌ آن‌ دشت‌ نرگس‌ همه‌ دیده‌ بود

گمانم‌ رسیدم‌ کمی‌ دیر آه‌!

و آن‌ تازه‌گل‌ را یکی‌ چیده‌بود

گمان‌ نه‌؛ که‌ یک‌ باور درد تلخ‌

و چشمان‌ من‌ صحنه‌ را دیده‌بود

به‌ گل‌های‌ آن‌ دشت‌ شبنم‌ نشست‌

همه‌ اشک‌های‌ تراویده‌بود

به‌ چشمان‌ بارانیم‌ دشت‌ عشق‌

شکوفا نه‌؛ یک‌سر پلاسیده‌بود

محمّد مستقیمی راهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد