راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

*405* کمان بی‌گمان

*405* کمان بی‌گمان

در سوگ قیصر امین پور

 

به عشق دست داد و دستگیر شد

و دل به ناز او سپرد اسیر شد

به هر کجا پرید بی‌قفس نبود

اسیر بود، اسیر بود، سیر شد

بهانه بود و تیله بود و کودکی

و کودکی که بی‌بهانه پیر شد

زبان به زخم تیر بی‌زبان کشید

که خون به گرمگاه سینه شیر شد

کمانه در کمانه از زمانه خورد

کمان بی‌گمان کشید و تیر شد

ز سنگ اشتیاق گندمی گذشت

شتاب را! در آسیا خمیر شد

گریز، در کنار جاده ایستاد

گزیر، مرگ بود و ناگزیر شد

بلوغ گرم را چه نرم آمدی!

«و ناگهان چقدر زود دیر شد!»

محمّد مستقیمی راهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد