*408* پُرسه
گلآذین جنازهام را
از گلخانهی این و آن
دریوزه نکنید!
خود باغچهای پرگل دارم
در انتهای این کوچه که هرگز نیامدید
دریغ از استکانی چای!
که با من بنوشید
در عصر این باغچه
قهوهی پُرسهام گواراتان باد!
اینجا برای زندهشدن باید مرد
کینهها
حسادتها
ناسپاسیهاتان را
بر زمین بگذارید
و تنها تابوت مرا بردارید
شروهخوانان
در ازدحام گنگ یک قبیله
قبیلهای زندهکش
مزارپرست
و بسپارید به خاکی عجول
تا فرصت گور به گور
اینجا برای زندهشدن باید مرد
محمّد مستقیمی – راهی