راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

*417* از نخلک تا سرخه‌حصار

*417* از نخلک تا سرخه‌حصار

 

پرسیدم:

-        چه داری

در ژرفای معدن سینه‌ات؟

که چنین سنگینی

شیر «چراغ‌کابیت» چشمانش را گشود

نگاهش گر گرفت

و آهش

از عمق«سی‌صد متری»

تا آن جا که من بودم

نردبان‌ها را بلعید

در همسایگی «آسانسور»

و صدایش

که تقلید «سی» ساله‌ای بود

از ناله‌ی «پیکور» و «چکش»

با «چاشنی» صدها لول «دینامیت» درد

همراه با «انفجار» سرفه‌ای مهیب

گفت:

-        در سینه «سرب» دارم

اما نه از پوکه‌ی فشنگ دشمن

و دیدم

که در غبار جاده‌ای

از «نخلک»

تا

«سرخه‌حصار»

چون سایه‌ای

گم شد

محمد مستقیمی - راهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد