راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

*144* آه‌ بصیر

*144* آه‌ بصیر

اشک‌ در چشمه‌ی غزل‌ خوشید

کودک‌ طبع‌ من‌ سیه‌ پوشید

شب‌ غم‌ نغمه‌ی خراب‌ گرفت‌

چنگ‌ از دست‌ آفتاب‌ گرفت‌

چتر خورشید سایه‌ی‌ غم‌ زد

روز ما را کسوف‌ ماتم‌ زد

مرد می‌رفت‌ و کوچه‌ باقی‌ بود

یاد کوچه‌ پر از اقاقی‌ بود

مه‌ اندوه‌ شرجی‌ غم‌ ریخت‌

ابر هجران‌ به‌ شهر ماتم‌ ریخت‌

اصفهان‌ غرق بی‌قراری‌ شد

اشک‌ یک‌ زنده‌رود جاری‌ شد

گریه‌ یارای‌ امتداد نداشت‌

مکتب‌ اشک‌ اوستاد نداشت‌

دی‌ مرا یاد دوست‌ راغب‌ کرد

راهی‌ باغ‌ خوب‌ صائب‌ کرد

باغ‌ صائب‌ پر از صدایش‌ بود

بر چمن‌ ردی‌ از عصایش‌ بود

تا غم‌ من‌ به‌ روی‌ باغ‌ نشست‌

شاخه‌ی‌ ترد انتظار شکست‌

اشک‌ها صد بهار ژاله‌ شدند

دوستان‌ صد قصیده‌ ناله‌ سدند

شعر پوشید طیلسان‌ کبود

کانجمن‌ بود و اوستاد نبود

شعر با اوستاد دل‌کش‌ بود

شعر گه‌ آب‌ و گاه‌ آتش‌ بود

شعر گه‌ نغمه‌ گاه‌ زاری‌ بود

شعر همسایه‌ی قناری‌ بود

شعر گه‌ رام‌ و نسترن‌ خو بود

گاه‌ وحشی‌ و آوشن‌بو بود

شعر موسیقی‌ نجیبی‌ داشت‌

تا چو استاد عندلیبی‌ داشت‌

صائب‌ این‌ هفته‌ بی‌بصیر چه‌ کرد؟

می‌کشان‌ را بدون‌ پیر چه‌ کرد؟

بی‌تو در انجمن‌ چراغی‌ نیست‌

بی‌ تو کس‌ را دل‌ و دماغی‌ نیست‌

بی‌ تو این‌ باغ‌ را صفایی‌ نیست‌

انجمن‌ را بروبیایی‌ نیست‌

خنده‌ی باغ‌ را تو می‌دیدی‌

اوّلین‌ غنچه‌ را تو می‌چیدی‌

بیدمشک‌ آمد و ندیدش‌ کس‌

گل‌ به‌ باغ‌ آمد و نچیدش‌ کس‌

اوستاد سخن‌ بصیر کجاست‌

راه‌ باید نوشت‌ پیر کجاست‌

شعر باید سرود مضمون‌ کو؟

عشق‌ در ما غنود مجنون‌ کو؟

رفت‌ خورشید و بی‌چراغ‌ شدیم‌

نشئه‌مان‌ رفت‌ و بی‌دماغ‌ شدیم‌

پیر از ما گذشت‌ و پیر شدیم‌

پیر و کور از غم‌ بصیر شدیم‌

چرخ‌ بی‌پیر پیرمان‌ را برد

کور ابله‌! بصیرمان‌ را برد

رفتنش‌ رنگ‌ اشتیاق نداشت‌

جان‌ من‌ تاب‌ این‌ فراق نداشت‌

هیچ‌ داغ‌ این‌ غم‌ عظیم‌ نداشت‌

هیچ‌ باب‌ این‌ همه‌ یتیم‌ نداشت‌

داغ‌ کوچ‌ تذرو ما را کشت‌

قمریان‌ مرگ‌ سرو ما را کشت‌

داغ‌ از دیدگانم‌ آب‌ گرفت‌

شادیم‌ را گرفت‌ و قاب‌ گرفت‌

طبع‌ "راهی‌" به‌ سال‌ رحلت‌ پیر

با"تأثّر" سرود "آه‌ بصیر!"

(1409)

محمّد مستقیمی - راهی