راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

*527* چوپانان

*527* چوپانان

 

پر ستاره در شب‌ها آسمان چوپانان

 روشنی بیاموز از روشنان چوپانان

جای شکر بود آنک آن که خوب می‌دانست

جای خواب اشتر را ساربان چوپانان

عصر و نم نم باران آفتاب رنگ‌افشان

خیمه می‌زد آن رنگین بر کمان چوپانان

از سپیده‌ی هر روز تا غروب سرخ دشت

پاس سبز را می‌داشت دشتبان چوپانان

ظهرهای تابستان آب‌پاشی پنهان

بازی پسرها با دختران چوپانان

سایه‌ی درختان را پا در آب جو بنشین

دل رها کن از غم در سایه‌بان چوپانان

ظهرها که در خوابند زیر بادگیر آرام

خستگان پدرها با مادران چوپانان

وه خوش است خوابیدن پشت بام تابستان

صد ستاره چیدن بر نردبان چوپانان

هان کجاست بازی‌ها، الّه و تی و بالا

خط‌کشو، قایمبو با کودکان چوپانان

روزهای نوروزی بیست و یک، پوکر یا قام

بود بازی پیر و هم جوان چوپانان

سیر آسمان در شب دور از اضطراب و تب

در خیال رفتن تا کهکشان چوپانان

یاد خاطراتی خوش پرسه می‌زنم اینک

کوچه و در و دشت و بوستان چوپانان

پرسه می‌زنم اینک تا مگر بیابم باز

عشق نوجوانی را در میان چوپانان

پرسه می‌زنم اینک تا که بشنوم شاید

داستان عشقم را از زبان چوپانان

تا مگر ببینم باز چهره‌ی نگارم را

در نمای رخسار نوجوان چوپانان

زنده‌ام بر این امید تا شوم دو روزی باز

روزهای نوروزی میهمان چوپانان

غافل از حقیقت من این که نیست دیگر نیست

میزبانی از فرزند در توان چوپانان

آرزوی من این است روزهای پایان را

مانم و بمیرم در خاکدان چوپانان

خوب خوب می‌دانم بر من است بایسته

این که سر بسایم بر آستان چوپانان

در بهار روییدم در بهار بالیدم

اینک اشک می بارم بر خزان چوپانان

خواهش از خدایم این پس تو هم بگو آمین

باد جاودان هم نام هم نشان چوپانان!

این قصیده در یاد زادگاه من یعنی

قلب این عبارت بود «اصفهان چوپانان»

محمد مستقیمی راهی