راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

*405* کمان بی‌گمان

*405* کمان بی‌گمان

در سوگ قیصر امین پور

 

به عشق دست داد و دستگیر شد

و دل به ناز او سپرد اسیر شد

به هر کجا پرید بی‌قفس نبود

اسیر بود، اسیر بود، سیر شد

بهانه بود و تیله بود و کودکی

و کودکی که بی‌بهانه پیر شد

زبان به زخم تیر بی‌زبان کشید

که خون به گرمگاه سینه شیر شد

کمانه در کمانه از زمانه خورد

کمان بی‌گمان کشید و تیر شد

ز سنگ اشتیاق گندمی گذشت

شتاب را! در آسیا خمیر شد

گریز، در کنار جاده ایستاد

گزیر، مرگ بود و ناگزیر شد

بلوغ گرم را چه نرم آمدی!

«و ناگهان چقدر زود دیر شد!»

محمّد مستقیمی راهی

*404* تنگه‌یِ شب

*404* تنگه‌یِ شب

 

شب بود و چشمِ سنگ نمی‌خوابید

ترسیده بود ماه، نمی‌تابید

شب بود، سرما بود، شاید ترس

یک خطِ فاصله از ما- تا- بید

شب بود و کس نگفت که هی کوران!

شب تاری است، هیچ نمی‌یابید

تا صبح سر به صخره‌یِ ساحل زد

در تنگه بود موج، نیارامید

دیوارِ کهنه از نفسِ باران

فرسود، خسته، خسته شد خوابید

شاعر پتویِ کهنه‌یِ مضمون را

بر سر کشید، دورِ خودش پیچید

###

لب‌هایِ تردِ خاک، سراسیمه

پیشانیِ بلندِ مرا بوسید

دستی لطیف از پسِ یک چینه

دزدانه دست برد، اناری چید

دستی ربود روسریِ شب را

چشمی که دید، دیده از آن پوشید

محمّد مستقیمی راهی

*403* در سوگ مادرم

*403* در سوگ مادرم

مادرم که پرواز کرد احساس کردم برای همیشه در لانه زمین‌گیر شدم

 

تلفن زنگ زد در آن سوی سیم

خبری ساده بود مادر مرد!

پسری بر زمین نشست و شکست

از درختی سترگ شاخه‌ی ترد

پسری دل‌شکسته، مادر را

برد و با دست خود به خاک سپرد

در همه عمر خود همین یک بار

رفت و فرزند خویش را آزرد

دست خالی نرفت مادر من

عشق را بقچه بست و با خود برد

محمّد مستقیمی راهی

*402* نقابداران

*402* نقابداران

 

زبس به چهره‌ی هم در نقاب ساخته‌ایم

برای خویش در آیینه ناشناخته‌ایم

بهشت بود بشاراتمان به خلق جهان

جهنّمی شد و در آتشش گداخته‌ایم

به فرق عامه همان تیغ بی‌دریغ آمد

به روی دشمن موهوم هرچه آخته‌ایم

به پارس پارس گلویم به زخم هاری سوخت

ز توله‌ای که به خون جگر نواخته‌ایم

ز داو اوّل بازی که دستمان رو بود

ز برد خویش بلف می‌زدیم و باخته‌ایم

سپرده‌ایم جگرگوشه‌مان به دامن غیر

نماد مادر بی‌مهر مثل فاخته‌ایم

به جای هرزه که خودروست سبزه‌روی شدیم

کنون که پرچم جای علم فراخته‌ایم

دوباره سبز شدیم و دوباره مثل بهار

به دشت‌های زمستان ربوده تاخته‌ایم

محمّد مستقیمی راهی

*401* کویر حاصل‌خیز

*401* کویر حاصل‌خیز

(سپاس «راهی» از «کویر»  به خاطر سرودن شعر چوپانان)

کویر! بر تو درودی، درود جاویدن

سروده‌ای تو چکامه برای چوپانان

ستوده‌ای تو در آن شعر زادبوم مرا

در این قصیده سپاس آورم تو را به از آن

سپاس گویمت از جان چنان که در خور توست

سپاس آورمت بر شمار ریگ روان

علاقه‌ی تو بر این سرزمین زبان‌زد بود

نبود الفت پنهان تو به کس پنهان

تو آسمان کویری، تو پر ستاره‌ترین

بمان هماره چنان آسمان، بمان رخشان

کلام نرم تو گسترده مخملین بستر

نگاه گرم تو آغوش می‌گشایدمان

هزار حکمتِ پوشیده در لفافه‌ی شعر

هزار نغمه‌ی بی‌پرده، نکته‌ی عریان

نوای شعر تو موسیقی نشاط‌انگیز

پیام شعر تو پندِ نشسته در اذهان

زبان مادری ما ز شعر تو جاوید

و نامه‌ی پدران از تو گشت جاویدان

حکیم توس اگر کرده پارسی زنده

ز توست زنده کنون گویش انارستان

اگر مسیح به دم جان به مرده می‌بخشد

تو با دمیدن، ویرانه سازی آبادان

اگر کویر به توفان کند نهان در خاک

تو آن کویر نه، چون خاک روبی از ویران

اگر کویر نمکزار گسترد هر سو

ز شورگستریت شهر گشته شورستان

کویر از آیش شعر تو گشت حاصل‌خیز

جهان ز ورد کلام تو گشت گلباران

نه زاده است و نه زاید چنان تو مام کویر

چنان تو هیچ نپرورده است در دامان

اگر سپاس تو گویم به صد هزاران بیت

اگر درود تو را آورم به صد دیوان

شده رهین تو «راهی» و خوب می‌داند

یک از هزار سپاس تو داشتن نتوان

آبان ۱۳۹۰ اصفهان

محمد مستقیمی - راهی

*400* بگم یا نه

*400* بگم یا نه

 

یک قصه کنم با تو افسانه بگم یا نه

افسانه ی یک گل با پروانه بگم یا نه

یک تخت و دو تا بالش لب‌های پر از خواهش

آغوش دو تن سرکش افسانه بگم یا نه

دلسوزی آتش را از عشق جهنم زا

از آتش و سوزش با دیوانه بگم یا نه

از ماحصل هستی از عاشقی و مستی

از عهد الستی با پیمانه بگم یا نه

از غنچه‌ی نورسته خندیدن یک پسته

رقصیدن یک دسته در یانه بگم یا نه

از عشق تو ویرانگر در سینه‌ی غم پرور

گنجینه‌ی پنهان در ویرانه بگم یا نه

از قایق و پاروها از کشتی و جاشوها

از کوچ پرستوها از لانه بگم یا نه

از عقده که می‌گندد از بغض که می بندد

از گریه که می‌خندد بر شانه بگم یا نه

از مخمل آن گیسو خوابیده به دوش او

در آینه مو بر مو چون شانه بگم یا نه

ای عاشق بی‌پروا! ای غیرتی بیجا!

زیبایی او را با بیگانه بگم یا نه؟

محمّد مستقیمی راهی

*399* قانون

*399* قانون

 

این جنگل هم

قانون دارد

مثل جنگل‌های دیگر

محمّد مستقیمی راهی

*398* خواب زمستانی

*398* خواب زمستانی

 

این خواب زمستانی

آنقدر به درازا کشید

که نای بیداری نداریم

محمّد مستقیمی راهی

*397* خفت به خفت

*397* خفت به خفت

 

دخترک زیبا

خفت به خفت

خود را بر دار می‌زد

محمّد مستقیمی راهی

*396*آغوش

*396*آغوش

 

آغوشی که برای تو گشودم

زانوانم را بغل کرد

محمّد مستقیمی راهی

*390* پینک پونگ ۶

*390* پینک پونگ ۶

 

پینک

پونک    پینک

پونک

تا به تورت نیندازند

رهایت نمی‌کنند

محمّد مستقیمی راهی

*395* پینک پونک 1

*395* پینک پونک 1

 

پینک

پونک    پینک

پونک

 یک پس‌گردنی از آسمان

یک تی‌پا از زمین

آسمان

زمین       آسمان

زمین

نرفتن به آسمان

تنها راه رهایی

آاااااای توپ کوچولو!»

محمّد مستقیمی راهی

*394* پینک پونک 2

*394* پینک پونک 2

 

پینک

پونک         پینک

پونک

 تا زنده‌ای

بازیچه‌ای

آاااااای توپ کوچولو!»

محمّد مستقیمی راهی

*393* پینک پونگ 3

*393* پینک پونگ 3

 

پینک

پونک       پینک

پونک

سرگردانی از تو

امتیاز از بازیگران

محمّد مستقیمی راهی

*392* پینک پونگ 4

*392* پینک پونگ 4

 

پینک

پونک       پینک

پونک

گاهی در خانه‌ی این می‌خوابی

گاهی در خانه‌ی آن

محمّد مستقیمی راهی

*391* پینک پونگ۵

*391* پینک پونگ۵

 

پینک

پونک        پینک

پونک

به چپ، چپ

به راست، راست

برای که می‌جنگی؟

محمّد مستقیمی راهی

*389* مادی‌ها

*389* مادی‌ها

(در حاشیه‌ی جشنواره‌ی شعر فجر)

 

تعفن شاشتان

زاینده رود را به گند کشید

و مادی ها در شهر لجن می‌پراکنند

شهر شما را تف می‌کند

سر بالا

محمّد مستقیمی راهی

*388* پینک پونگ ۷

*388* پینک پونگ ۷

پینک

پونک      پینک

پونک

گاهی راست

گاهی چپ

برای تو چه فرق می‌کند؟

محمّد مستقیمی راهی

*387* نوروز

*387* نوروز

 

ریشه در آب‌های اساطیری

روییدم

بر دامنه‌ی «کوه خدا»

به ساحل «هامون»

در آن پگاه

که دختران سه‌گانه‌ی موعود

تن به آب زدند

و «سوشیانت»

برگ انجیرش را

به شاخه‌ی من آویخت

ریشه در آب‌های اساطیری

روییدم

در پگاهی که ریواس رویید

از مزار پدر

و تخم گذاشت

پوپک انسان

در معبد «آناهیتا»

بر قلّه‌ی «کوه خدا»

وقتی به چرا راندند

نخستین رمه را

با آواز نی‌لبک چوپان

در گوشه‌ی چراگاه «سلمک»

ریشه در آب‌های اساطیری

روییدم

در آن پگاه که خفت

ده ماهه زمستان

و پدر ایستاده بود

بر جنازه‌ی اهریمن

در جبهه‌ی سال

تا بحل کند

تردامنان را

و به جزیه بگیرد

در سایه‌سار شنبه‌هایم

عسلی‌دوزان را

و شکر هدیه کند

نوباوگان را

ریشه در آب‌های اساطیری

روییدم

در آن الست که شامش را

کعبه‌ی آتش افروخته بود

و آب پاشیدند به روی هم

«سوشیانت» و خواهران

گاهی که بشارت آورد سروش

آن پیامدار جام را

به انوشگی

تا برویند

ستون‌های غلّه و بنشن

به شگون فراوانی

ریشه در آب‌های اساطیری

روییدم

موزون

در نغمه‌ای مناسب «عشّاق»

همساز نغمه‌های مخالف

«زیرافکند» گام‌های «حجاز» و «عراق» و «ترک»

و انوشه ماندم

بر پیشانی سال

در هجوم سمومی سخت

سرسبز

زمستانشان باد!

ستون‌های غلّه و بنشن، مرا

به شگون قحطی، شما را

و فروردگانتان باد!

روزهای سبزم را

اگر به زمستان برید

تبرداران!

محمّد مستقیمی راهی

*386* پینک پونگ ۸

*386* پینک پونگ ۸

 

پینک

پونک      پینک

پونک

بادت کرده‌اند

که توی سرت بزنند

محمّد مستقیمی راهی

*385* عفت کلام

*385* عفت کلام

 

آنقدر کلاغ‌ها به خشک‌سا لی ریدند

که ناودان‌ها گرفت

خوابیده بودیم

که آسمان غافل گیرمان کرد

حالا سقف آنقدر چکه کند

که جانش بالا بیاید

هنوز آنقدر عفّت کلام داریم

که نگوییم

محمّد مستقیمی راهی

*384* پینک پونگ ۹

*384* پینک پونگ ۹

 

پینک

پونک       پینک

پونک

می‌رانندت

که برنگردی

محمّد مستقیمی راهی

*383* موریانه ها

*383* موریانه ها

 

موش‌های خانگی

در فاضلاب‌ها

آنقدر فربه شده‌اند

که از در  تو نیایند

نگران نباش

کتاب‌ها را موریانه‌ها خوانده‌اند

محمّد مستقیمی راهی

*382* پینک پونگ ۱۰

*382* پینک پونگ ۱۰

 

پینک

پونک     پینک

پونک

به هوا بروی

به زمین بیایی

همین است که هست

محمّد مستقیمی راهی

*381* هی هی

*381* هی هی

نریان‌ها را

هی هی

پالان زدید

تا اخته شدند

مادیان ها

هی هی

قاطر زاییدند

هی هی طویله‌های سترون !

محمّد مستقیمی راهی