راهی (آثار راهی چوپانانی)
راهی (آثار راهی چوپانانی)

راهی (آثار راهی چوپانانی)

*214* اشک‌ شوق

*214* اشک‌ شوق

مکّه‌ در شوق یک‌ ولادت‌ بود

کعبه‌ آبستن‌ ولایت‌ بود

بعد عمری‌ صفا پدر شده‌ بود

مروه‌ یک‌ بار بارور شده‌ بئد

آسمان‌ روی‌ گونه‌های‌ سپید

اشک‌ شوق از ستاره‌ می‌بارید

همه‌ جا بوی‌ عید می‌آمد

آری‌ آری‌ امید می‌آمد

کعبه‌ پیغام‌ آشنایی‌ داشت‌

مژده‌های‌ خوش‌ رهایی‌ داشت‌

قاصد کوی‌ عدل‌ می‌آمد

همه‌ جا بوی‌ عدل‌ می‌آمد

بانگ‌ برداشت‌ جبرییل‌ که‌ هان‌!

هل‌اتی‌ هل‌اتی‌ علی‌الانسان‌

آن‌ غباری‌ که‌ دیده‌ می‌آزرد

دست‌ باران‌ اشتیاق سترد

چشم‌ الماسگون‌ شب‌ تابید

تازه‌ منظومه‌ی‌ فلک‌ را دید

یازده‌ اختر و یکی‌ خورشید

بر جهان‌ سیاه‌ ما تابید

چرخ‌ را شد مدار این‌ اختر

بود دنباله‌دار این‌ اختر

محمّد مستقیمی - راهی

*101* آونگ‌ محراب‌

*101* آونگ‌ محراب‌

شیر خدا آن‌ مظهر فرهنگ‌ محراب‌

گاه‌ سحر با شوق کرد آهنگ‌ محراب‌

با خیزشی‌ بشتاب‌ آهنگ‌ خدا کرد

انگار در خود می‌کشیدش‌ چنگ‌ محراب‌

آرام‌ و بی‌پروا نماز شوق برداشت‌

لب‌ریز گشت‌ از وی‌ فضای‌ تنگ‌ محراب‌

بی‌تاب‌ از هنگام‌ تکبیر نخستین‌

بر سجده‌ می‌خواندش‌ صدای‌ زنگ‌ محراب‌

بر تارکش‌ گل‌بوسه‌ی‌ شمشیر گل‌ کرد

بوسید تا پیشانیش‌ را سنگ‌ محراب‌

تا تیغ‌ شد تاج‌ سر سالار توحید

خون‌ شد نگین‌ زینت‌ اورنگ‌ محراب‌

بوی‌ خدا پیچید در دهلیز مسجد

گلگون‌ شد از خون‌ خدایی‌ رنگ‌ محراب‌

«فزت‌ و رب‌الکعبه‌» را فریادخوان‌ شد

رسم‌ رجز برداشت‌ از هر جنگ‌ محراب‌

محراب‌ در موج‌ کرامت‌ لنگر انداخت‌

لب‌خند زد رخسار پرآژنگ‌ محراب‌

فریاد واباوای‌ از کرّوبیان‌ خاست‌

تا رفت‌ از محراب‌ فرّ و هنگ‌ محراب‌

بود از ازل‌ عشق‌ علی‌ محراب‌ دل‌ها

شد تا ابد نام‌ علی‌ آونگ‌ محراب‌

محمّد مستقیمی - راهی